قران العظیم

طبقه بندی موضوعی

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قران العظیم» ثبت شده است

يكشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۷، ۰۹:۲۰ ب.ظ

پناه بردن به خدا

٭ عبارت « أَعُوذُ » به معنی « پناه میبرم » هفت بار در قرآن تکرار شده که در همه موارد پناه بردن به خدا مد نظر بوده است :

● قول موسی در جواب قومش هنگامی که فرمان خدا را به آنها ابلاغ کرد که گاوی را ذبح کنند و قومش گفتند آیا ما را مسخره میکنی : « پناه مى ‏برم به خدا که از جاهلان باشم »

● گفتار نوح پس از رد درخواست آمرزش پسرش از سوی خداوند : « پروردگارا من به تو پناه مى ‏برم که از تو چیزى بخواهم که بدان علم ندارم »

● قول مریم هنگامیکه جبرئیل بصورت انسانی بر او ظاهر شد : « از تو به خداى رحمان پناه مى‏ برم »

سفارش خداوند به پیامبر : « بگو پروردگارا از وسوسه ‏هاى شیطانها به تو پناه مى ‏برم »

سفارش خداوند به پیامبر : « و پروردگارا به تو پناه مى ‏برم از اینکه (شیاطین) به پیش من حاضر شوند »

سفارش خداوند به پیامبر : « بگو پناه مى ‏برم به پروردگار سپیده دم »

سفارش خداوند به پیامبر : « بگو پناه مى ‏برم به پروردگار مردم »

 

٭ در چهار مورد خداوند با عبارت « فَاسْتَعِذْ » به پیامبر امر کرده که به او پناه ببرد :

« و اگر از شیطان وسوسه ‏اى به تو رسد به خدا پناه ببر زیرا که او شنواى داناست »

« پس چون قرآن مى ‏خوانى از شیطان مطرود به خدا پناه بر »

در حقیقت آنان که در باره نشانه‏ هاى خدا بى ‏آنکه حجتى برایشان آمده باشد به مجادله بر مى‏ خیزند در دلهایشان جز بزرگنمایى نیست آنان به آن نخواهند رسید پس به خدا پناه جوى زیرا او خود شنواى بیناست

و اگر وسوسه ای از شیطان به تو رسید ، پس به خدا پناه ببر که او خود شنوای داناست.

 

٭ دو مورد عبارت « عُذْتُ » به معنی « پناه بردم یا پناه برده ام یا پناه میبرم»  آمده که هر دو مورد از قول موسی در مواجه شدن با فرعونیان است :

و موسى گفت من از هر متکبرى که به روز حساب عقیده ندارد به پروردگار خود و پروردگار شما پناه برده‏ ام

و من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه مى ‏برم از اینکه مرا سنگباران کنید

 

٭ عبارت « مَعَاذَ » به معنی «پناه بردن» دو بار در قران آمده که هر دو بار از قول حضرت یوسف میباشد یکی در مواجه با در خواست ذلیخا و بار دوم هنگامیکه برادرانش به او گفتند که یکی از آنها را به جای بنیامین نزد خود نگه دارد :

« و آن که وى در خانه ‏اش بود خواست از او کام گیرد و درها را چفت کرد و گفت بیا که از آن توام گفت پناه بر خدا او آقاى من است به من جاى نیکو داده است قطعا ستمکاران رستگار نمى ‏شوند »

« گفت پناه به خدا که جز آن کس را که کالاى خود را نزد وى یافته ‏ایم بازداشت کنیم زیرا در آن صورت قطعا ستمکار خواهیم بود »

 

٭ عبارت « أُعِیذُ » به معنی « پناه دادم یا در پناه قرار دادم » یکبار در قرآن از قول مادر مریم پس از بدنیا آمدنش نقل شده است:

« و من نامش را مریم نهادم و او و فرزندانش را از شیطان رانده ‏شده به تو پناه مى ‏دهم »

 

٭ در یک مورد پناه بردن انسان به جن با عبارت « یَعُوذُونَ » آمده است که این پناه بردن نتیجه ای جز افزایش گمراهی و طغیان برای انسان به همراه ندارد:

« و مردانى از آدمیان به مردانى از جن پناه مى ‏بردند و بر سرکشى آنها مى ‏افزودند »

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۷ ، ۲۱:۲۰
چهارشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۷، ۰۲:۱۰ ب.ظ

لَا یَسْتَوِی

یکی از عباراتی که در قرآن جلب توجه میکند فعل « یَسْتَوِی » یا مشتقات آن است . این عبارت به معنی یکسان و برابر بودن است که البته در قرآن عموما بصورت نفی و یا سئوالی به معنی « یکسان و مساوی نیستند » مورد استفاده قرار گرفته و بیشتر به جهت مثال زدن بکار برده شده است :

  مجاهدین با کسانیکه خانه نشینند یکسان نیستند

  پلید و پاک یکسان نیست

  نابینا و بینا یکسان نیستند

  گنک و شنوا یکسان نیستند

   دریای شور و شیرین یکسان نیست

  فردی که لال و سربار دیگران است با کسیکه به عدل فرمان میدهد و در راه درست است یکسان نیست

  زندگان با مردگان برابر نیستند

  کسانیکه میدانند با کسانیکه نمی دانند یکسان نیستند

  مردی که چند ارباب دارد با فردی که تنها از یک نفر فرمان میبرد یکسان نیست

  کسیکه عمل صالح انجام میدهد با بدکار برابر نیست

  کسیانیکه قبل از فتح و پیروزی انفاق و جهاد کرده با کسانیکه بعد از آن انفاق و جهاد کردند برابر نیستند

  دوزخیان با بهشتیان یکسان نیستند

  ظلمات و نور برابر نیست

  نیکی با بدی یکسان نیست

 

آیاتی که این عبارت در آنها بکار برده شده  در واقع به حدود بالایی و پایینی برخی پدیده ها اشاره میکند که درک آنها برای همه آسان است و در نتیجه میتوان از این موارد به عنوان اصول و بدیهیات برای اثبات سایر امور که بین این دو حد قرار میگیرند استفاده کرد.

این آیات در واقع ردی است بر نظریه برخی افراد که همه امور از جمله خوبی و بدی را نسبی میدانند . چرا که برای انسان با فیزیک خاص خودش به طور قطع و یقین نور از ظلمت و بینایی از کور بودن بهتر است .

در واقع این نوع مقایسه یک روش بسیار مفید ، کاربردی و آسان ، برای بیدار کردن و رشد اندیشه در انسان است تا فرد بتواند  با تکیه بر امور بدیهی و استفاده از آنها به عنوان اصول ، میزان دوری یا نزدیکی سایر امور به یکی از این حدود بالایی یا پایینی  را تعیین کند .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۷ ، ۱۴:۱۰
چهارشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۷، ۰۹:۴۵ ب.ظ

سَخَّرَ لَکُمُ

یکی از عبارات قابل تامل در قرآن عبارت « سَخَّرَ لَکُمُ » می باشد این فعل به معنی مُسَخَّر کردن ، رام کردن ، در خدمت آوردن ، کار بی مزد کردن ، خوار و زبون کردن می باشد . آیاتی که این فعل در آنها بکار برده شده را میتوان به دو دسته تقسیم کرد : دسته اول آیاتی است که خداوند در آنها پدیده هایی را نام میبرد که در تسخیر خداوند است مانند خورشید ، ماه و ستارگان :

  و خورشید و ماه و ستارگان به فرمان او مسخر شده ‏اند 

  خدا کسى است که آسمانها را بدون ستونهایى که آنها را ببینید برافراشت آنگاه بر عرش استیلا یافت و خورشید و ماه را مسخر گردانید

  و اگر از ایشان بپرسى چه کسى آسمانها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را مسخر کرده ‏حتما خواهند گفت الله

  آیا ندیده‏اى که خدا شب را در روز درمى ‏آورد و روز را در شب درمى‏ آورد و آفتاب و ماه را تسخیر کرده [که] هر یک تا وقت معلومى روانند

  آسمانها و زمین را به حق آفرید شب را به روز درمى‏پیچد و روز را به شب درمى‏پیچد و آفتاب و ماه را تسخیر کرد هر کدام تا مدتى معین روانند

  و ستارگان به فرمان او مسخر شده‏ اند مسلما در این براى مردمى که تعقل مى‏کنند نشانه‏ هاست

دسته دوم آیاتی هستند که خداوند در آنها به پدیده هایی اشاره میکند که آنها را برای انسان رام کرده و در خدمت انسانها قرار داده است :

  و کشتى را براى شما رام گردانید تا به فرمان او در دریا روان شود و رودها را براى شما مسخر کرد

  و اوست کسى که دریا را مسخر گردانید تا از آن گوشت تازه بخورید و زیورهایی که آن را مى‏پوشید از آن بیرون آورید

  و کوهها و پرندگان را با داوود مسخر ساختیم و پرندگان به نیایش واداشتیم

  و شتران فربه را براى شما از شعایر خدا قرار دادیم ... این گونه آنها را براى شما رام کردیم امید که شکرگزار باشید

  ما کوهها را با او [داود] مسخر ساختیم [که] شامگاهان و بامدادان خداوند را نیایش مى‏کردند

  پس باد را در مسخر او [سلیمان] قرار دادیم که هر جا تصمیم مى‏گرفت به فرمان او نرم روان مى‏شد

  تا بر پشت آن[چهارپایان] قرار گیرید پس چون بر آن برنشستید نعمت پروردگار خود را یاد کنید و بگویید پاک است کسى که این را براى ما رام کرد و ما را یاراى آن نبود

  خدا همان کسى است که دریا را برای شما رام گردانید تا کشتیها در آن به فرمانش روان شوند

  آیا ندیده ‏اى که خدا آنچه را در زمین است را مسخر شما گردانید

  شب و روز و خورشید و ماه را براى شما رام گردانید

  و خورشید و ماه را که پیوسته روانند براى شما رام گردانید و شب و روز را مسخر شما ساخت

  آیا ندانسته ‏اید که خدا آنچه را که در آسمانها و آنچه را که در زمین است مسخر شما ساخته

  و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است مسخر شما قرار داد

 

با دقت در آیاتی که در آنها عبارت « سَخَّرَ لَکُمُ » بکار رفته علاوه بر اینکه به جایگاه ویژه انسان در عالم هستی پی میبریم نکته بسیار مهم دیگری آشکار میشود :

نکته این است که بعضی از موارد گفته شده به نحوی محقق شده و برای ما قابل درک است از قبیل تسلط انسان بر کشتی ها، دریاها ، حیوانات اهلی، رودخانه ها و برخی از آنچه در زمین است .اما در چند آیه آخری خداوند به حقیقتی بزرگ اشاره میکند که هنوز محقق نشده و از جمله پیشگویی های قرآن است .

در واقع طبق فرمایش قرآن هر آنچه در آسمانهای هفت گانه و زمین وجود دارد برای انسان قابل دست یابی ، قابل بهره برداری ، فرمانپذیر ، قابل شناخت ، قابل سیر مادی و معنوی می باشد. اما در مقطع زمانی کنونی که تکنولوژی در اوج خود میباشد هنوز انسان حتی نتوانسته به نزدیکترین سیارات هم مسافرت کند تا چه رسد به آنچه در آسمان و زمین است .

انسان مقهور و مغلوب بسیاری از حوادث طبیعی می باشد چه رسد به اینکه خورشید و ماه را در خدمت خود در آورد. از این آیه میتوان فهمید که چه جایگاه عظیمی در انتظار انسان است ولی انسانها به این جایگاه توجهی ندارند .

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۷ ، ۲۱:۴۵
شنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۳۵ ب.ظ

دخان مبین (دود آشکار)

در قرآن آیاتی وجود دارد که به حوادثی اشاره دارند که هنوز به وقوع نپیوسته است . نمونه ای از این آیات در اوایل سوره دخان آمده است:

(دخان-10) فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّمَاء بِدُخَانٍ مُّبِینٍ (11) یَغْشَی النَّاسَ هَذَا عَذَابٌ أَلِیمٌ (12) رَبَّنَا اکْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ

پس در انتظار روزى باش که آسمان دودى آشکاری مى‏ آورد - که مردم را فرا میگیرد این است عذاب پر درد - پروردگارا این عذاب را از ما دفع کن که ما ایمان داریم

در این آیه خداوند به پیامبر(ص) خبر میدهد که منتظر روز باشد که آسمان دود آشکاری را می آورد که همه جا را فرا میگیرد و مایه عذاب است. با مراجعه به تفاسیر می توان دید که دو تفسیر برای این آیه وجود دارد . بعضى گفته اند: اهل مکه بعد از آنکه بر کـفـر خـود و بر آزار پیامبر (ص) و مؤمنین اصرار ورزیدند رسول خدا (ص) نفرینشان کرد. بدنبال این نفرین قریش به قحطى شدیدى دچار شدند به طورى که افراد از شدت گرسنگى گویى آسمان را پر از دود مـى دیـدنـد. عده ای دیگر نیز گفته اند :مـنـظـور از  «دودآشکار » همان دود غلیظى است که در پایان جهان و در آستانه قیامت صـفـحـه آسمان را مى پوشاند و نشانه فرا رسیدن لحظات آخر دنیاست.

در روایات متعددی از پیامبر(ص )نقل شده است : « دودى است که میان مشرق و مغرب را پر مى کند و چهل شبانه روز باقى مى ماند اما مومن حالتى شبیه زکام به او دست مى دهد و اما کافر شبیه مست خواهد شد و دود از بینى و گوش ها و پشت او بیرون مى آید».

برخی روایات این حادثه را از علائم نزدیک شدن قیامت دانسته اند مانند روایتی که حذیفه بن یمان  از پیامبر (ص) نقل می کند که چهار چیز را از نشانه های نزدیک شدن قیامت ذکر فرمود: اول ظهور دجال و دیگر نزول عیسی، و سوم آتشی که از قعر سرزمین عدن  برمی خیزد و دود.

در حدیث دیگری از رسول خدا (ص ) آمده است : پروردگار شما، شما را به سه چیز انذار کرده است :
دخان (دود) که اثرش در مؤمن همچون زکام است، و اما کافر تمام جسمش باد می کند و دود از تمام منافذ بدنش بیرون می آید، و دوم دابة الارض، و سوم دجال .

در روایتی از امیر مؤمنان علی (ع) می خوانیم که می گوید رسول خدا فرمود: ده نشانه است که قبل از قیامت به هر حال ظاهر می شود سفیانی، دجال، دخان، دابة الارض، قیام حضرت مهدی (ع)، طلوع آفتاب از مغرب، نزول عیسی، زلزله فرو برنده ای در مشرق، و زلزله ای همانند آن در جزیرة العرب، و آتشی که از اعماق عدن برمی خیزد و مردم را به سوی محشر می راند.

با توجه دقیق به این آیات  و روایات موارد زیر قابل ذکر است :

  کلمه « فَارْتَقِبْ » به معنی « منتظر باش » که خطاب به پیامبر(ص) است نشان میدهد این عذاب اختصاص به دشمنان خدا و رسول دارد و پیامبر و مومنین از آن مصون هستند و در واقع نوعی بشارت  است به پیامبر در درجه اول و به سایر معصومین در درجه دوم و برای مومنین در درجه سوم  برای عذاب کافران.

  این حادثه باید بسیار مهم باشد که به پیامبر گفته شده منتظر آن باشد.

  حتی اگر حادثه زمان پیامبر صحیح هم باشد و با تفسیر این آیه ارتباط داشته باشد این حادثه نمی تواند مصداق اصلی آیه باشد چرا که در این آیه صحبت از یک دود آشکار و واضح است و نه یک دود خیالی.

  نکته بسیار عجیب و جالب که تا کنون کسی به آن توجه نکرده این است که  در این آیه گفته نشده در آسمان دودی آشکاری ظاهر میشود بلکه تصریح شده « تَأْتِی السَّمَاء بِدُخَانٍ مُّبِینٍ »  یعنی « آسمان دود آشکاری را می آورد ». این عبارت نشان میدهد این دود در بلاد دیگر ایجاد شده و از طریق جو زمین به کشورهای اسلامی میرسد .

  عبارت « یَغْشَی النَّاسَ » نشان میدهد این حادثه بیشتر انسانها را در بر میگیرد و نوعی عذاب فراگیر است .

  با توجه به شواهد و قرائن به نظر نمیرسد این حادثه  مربوط به پایان جهان و در آستانه قیامت باشد چراکه در آستانه قیامت همه انسانها بر اثر زلزله مهیبی از بین میروند و واضح است انتظار کشیدن برای چنین واقعه ای بی معنی است .

  این حادثه بایستی قبل از ظهور یا در آستانه ظهور باشد .چرا که پس از ظهور تا نزدیک قیامت حکومت در اختیار آل محمد است . پس از حکومت ال محمد نیز نوبت قیامت است  .

محتمل ترین مصداقی که در این زمان برای این حادثه وجود دارد اینست که این دود آشکار ، ناشی از انفجارات اتمی و تشعشعات آن باشد که بلوک شرق و غرب هر یک برای نابودی دیگری در جنگ سوم جهانی بکار میبرند و در نتیجه بیشتر سرزمینها به واسطه آن از بین میرود .

بدنبال این انفجارات غبارهای ناشی از آن ، توسط جریانات جوی به سرزمینهای اسلامی میرسد و مومنین آن را به وضوح مشاهده میکنند و حتی ممکن است تنفس را هم برایشان مشکل کند ولی مومنین از صدمات و تشعشعات اصلی آن انفجارها مصون می مانند.

البته فرضهای دیگری نیز برای این حادثه می توان در نطر گرفت از جمله فوران عظیم یک آتشفشان یا آتش سوزی گسترده در جنگلها .هرچند بعید به نظر میرسد چنین حوادثی گستره جغرافیایی وسیعی داشته باشند.

همانطور که گفتیم این حادثه هرچه باشد بشارتی است برای مومنان و عذابی است برای کافران .

والله اعلم ...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۳۵
چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۰۸ ق.ظ

خلقت کفار

از مدتها قبل هر وقت ترجمه آیه 179 سوره اعراف را میخواندم  این سئوال و ابهام برای من ایجاد میشد که گویی حق با جبریون است چرا که در این آیه خداوند اعلام کرده بسیاری از انس و جن را برای جهنم آفریدیم  :

وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ ...

و در حقیقت بسیارى از جنیان و آدمیان را براى دوزخ آفریدیم ...

 بعدا فهمیدم که از قضا این ایراد و شبه برای دیگران نیز وجود داشته و برخی بدون توجه دقیق به آیه پاسخهایی برای رد نظریه جبریون ارائه کرده اند  غافل از اینکه پاسخ سئوال در خود آیه وجود دارد . روزی یکی از دوستان این سئوال را از من پرسید و من برای پاسخ دادن به این اشکال شروع به تحقیق در این خصوص کردم.

اولین نکته ای که با خواندن این آیه به ذهن من رسید این بود که چرا  برای فعل آفریدن به جای فعل شناخته  شده « خَلَقْنَا» از فعل «ذَرَأْنَا» استفاده شده است. از آنجاییکه میدانستم هیچ کلمه و یا حتی حرفی در قرآن بی دلیل بکار برده نشده  احتمال دادم این کلمه معانی دیگری هم داشته باشد بنابراین به سراغ ترجمه ها و تفاسیر مختلف (حدود 40 ترجمه و تفسیر) رفتم و مشاهده کردم مفسرین و مترجمین متفق القول  این کلمه را در این آیه خلق کردن ، آفریدن و پدید آوردن معنی کرده اند.

 با این حال من متقاعد نشدم و تصمیم گرفتم معنی این کلمه را در کتب لغت جستجو کنم و متوجه شدم این کلمه چند معنی مشهور دیگر نیز دارد که عبارتند از تکثیر کردن ، تخم پاشیدن ، پرا کنده کردن . برای  نمودار شدن موی سفید در سر نیز از این فعل استفاده شده است .

در قرآن پنج مورد دیگر از استعمال این فعل وجود دارد . در سه آیه مفسرین و مترجمین به اتفاق این فعل را آفریدن و پدید آوردن معنی کرده اند . در یک آیه تعدادی از مفسرین و مترجمین این کلمه را آفریدن معنی کرده اند . تعداد کمتری هم ، پراکنده کردن و منتشر ساختن معنی کرده اند . در یک آیه نیز فعل « یَذْرَؤُکُمْ » آمده که در تفاسیر و ترجمه های مختلف آفریدن ، پراکنده کردن ، زیاد کردن ، تکثیر کردن و بسیار کردن معنی شده است.

 در گام بعدی فرایندی را که منجر به کافر یا مومن شدن انسانها (و در نتیجه بهشتی یا جهنمی شدن آنها میشود میشود) و عوامل موثر در این امر را بررسی کردم و با کمال تعجب متوجه شدم بین سایر معانی کلمه « ذَرَأ » و نحوه آفرینش انسان نیز ارتباط وجود دارد.در واقع  اگر همه این معانی را  در کنار هم قرار دهیم به نحوه آفرینش انسان و نحوه کافر و مومن شدن انسان پی میبریم .

واضح است که خداون خالق همه چیز است ولی خداوند به طور مستقیم  انسانها را کافر یا مومن خلق نمیکند. در واقع شیوه خلقت انسان بسیار شبیه  گیاهانی است که که از طریق بذر افشانی تکثیر میشوند . به علاوه در فرایند رشد گیاهان بسته به شرایط محیطی و کیفیت بذر به مرور ، گیاه دچار تغییر و دگرگونی شده و گونه های مختلفی  از یک نوع گیاه با خواص ظاهری ، فیزیکی و شیمیایی متفاوتی ایجاد می شود و در نهایت توسط عوامل طبیعی و محیطی در نقاط مختلف زمین پراکنده و منتشر میشوند .

از طرف دیگر پیدایش  کافر ، به پدیدار شدن موی سفید در سر هم تشبیه است چرا که سفید شدن موی سر با تغییر شرایط سلولهای تولید کننده مو صورت میگیرد . در ضمن این کار بسیار تدریجی انجام میشود .

خلاصه بحث اینکه یک کلمه در قرآن میتواند معنی و مفهوم چندین جمله را در بر داشته باشد و ضرورتی ندارد برای کلمات قرآن دنبال معادل فارسی یک کلمه ای باشیم . این خصوصیت در مورد کلمات دیگری نیز در قرآن قابل مشاهده است. این امر خود میتواند یکی از جنبه های اعجاز قرآن باشد .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۰۸
شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۷، ۰۹:۰۳ ب.ظ

عَسَی أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا

عبارت « عَسَی أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا » به معنی « چه بسا از چیزی خوشتان نمی آید ولی ...» دو بار در قرآن تکرار شده یک بار برای جهاد یک بار برای رفتار با همسر :

(بقرة-216) کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ وَ عَسَی أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَی أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ

بر شما کارزار واجب شده است در حالى که براى شما ناگوار است و چه بسا چیزى را خوش نمى‏دارید و آن براى شما خوب است و بسا چیزى را دوست مى‏دارید و آن براى شما بد است و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانید

(نساء-19) یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ یَحِلُّ لَکُمْ أَن تَرِثُواْ النِّسَاء کَرْهًا وَلاَ تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُواْ بِبَعْضِ مَا آتَیْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَن یَأْتِینَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَی أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَ یَجْعَلَ اللّهُ فِیهِ خَیْرًا کَثِیرًا

اى کسانى که ایمان آورده‏اید براى شما حلال نیست که زنان را به اکراه ارث برید و آنان را زیر فشار مگذارید تا بخشى از آنچه را به آنان داده‏اید باز پس بگیرید مگر آنکه مرتکب زشتکارى آشکارى شوند و با آنها به شایستگى رفتار کنید و اگر از آنان خوشتان نیامد پس چه بسا چیزى را خوش نمى‏دارید و خدا در آن خیر فراوان قرار مى‏دهد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۷ ، ۲۱:۰۳
پنجشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۰۶ ب.ظ

سبع طرائق

بعضی از آیات قرآن اشاره به حقایقی در عالم هستی دارد که هنوز به طور کامل شناخته نشده است یکی از این آیات آیه 17 سوره مومنون است :

 (مؤمنون-17) وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ وَمَا کُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَافِلِینَ

و به راستى [ما] بالاى سر شما هفت راه یا هفت طبقه آفریدیم و از [نیازهای] خلق غافل نبوده‏ایم

در این آیه خداوند بیان میدارد که ما بالای سر شما هفت راه یا طبقه خلق کردیم . البته در تفسیر و ترجمه این آیه اختلاف نظر وجود دارد. بعضی از مفسرین طرائق را به معنی هفت آسمان معنی کرده اند و بعضی به معنی راههای آسمانی و برخی به معنی مدار حرکت کرات آسمانی.

گروه اول طرائق را جمع طریقه می دانند . عرب هر چیزی را که بالای چیز دیگری باشد طریقه می گوید و در نتیجه طریقة به معنی طبقه میشود. دسته دیگر طرائق را جمع طریقة (طریق)به معنی راه میدانند .

من مدتی در خصوص این آیه ذهنم مشغول بود و چندان معانی و تفاسیر موجود را متقاعد کننده نمی دانستم . به خصوص از عبارت اخر آیه « وَمَا کُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَافِلِینَ » چنین استنباط  میکردم که طرائق هرچه باشد باید ارتباطی با نیازهای ما داشته باشد . در این خصوص مدت زیادی فکر کردم و در نهایت نظریه ای به ذهنم رسید و آن نظریه این بود :

بالای سر ما بایستی هفت راه وجود داشته باشد که این راهها در ضمن به صورت طبقه طبقه و لایه لایه باشد و در ارتباط مستقیم با نیازهای ما باشد.مدتی در این زمینه اندیشیدم و چند مورد را یافتم که با این نظریه مطابقت دارد :

  طریق یا راه اول که همه از آن اطلاع دارند و بالای سر ماست مسیر عبور ابرهاست که آب مورد نیاز خلایق را جابجا میکند.

  طریق یا راه دوم لایه ایست که جریانات  هوای سرد و گرم از آن عبور میکند و بدین ترتیب هوای مورد نیاز ما جابجا میشود .

  طریق یا راه بعدی می تواند لایه هایی از جو زمین باشد که سیگنالهای رادیویی در آنها از نقطه ای به نقطه دیگر انتقال می یابد.

  طریق یا راه دیگر می تواند مسیر عبور پرندگان یا در عصر ما مسیرهای هوایی برای حرکت هواپیما ها باشد .

  طریق بعدی می تواند لایه های بالایی جو زمین باشد که مسیر حرکت ماهواره ها می باشد .

  ...

  ...

برخی هم بر این باورند که راهی هم برای «طی الارض» بالای سر ما وجود دارد . برخی هم طرائق را مسیرهای عبور و مرور فرشتگان میدانند یا مسیر نور خورشید که چون نور در همه جهات منتشر میشود چندان با راه های طبقاتی تناسبی ندارد.

به هر حال این یک نظریه است و هنوز جای کار دارد . هدفم این بود که طرح موضوع کنم و این نکته را یادآوری کنم که هنوز در زمینه تبیین آیات قرآن جای کار زیادی وجود دارد .

والله اعلم ...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۰۶
سه شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۰۰ ب.ظ

تزکیه مقدم بر تعلیم

در یکی از دعاهای قرآنی حضرت ابراهیم چنین از خداوند درخواست کرد :

(بقرة-129) رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنتَ العَزِیزُ الحَکِیمُ

پروردگارا در میان آنان فرستاده ‏اى از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزه ‏شان کند زیرا که تو خود شکست‏ ناپذیر حکیمى .

در این دعا حضرت ابراهیم عبارت « یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ » را قبل از « یُزَکِّیهِمْ » آورده است یعنی تعلیم را بر تزکیه مقدم دانسته است.

در دو آیه از قرآن خداوند با عبارتی مشابه ، تحقق درخواست حضرت ابراهیم را ذکر کرده با این تفاوت که عبارت « یُزَکِّیهِمْ » را قبل از « یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ » آورده است یعنی تقدم تزکیه بر تعلیم :

(آل عمران-164) لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَی الْمُؤمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُّبِینٍ

به یقین خدا بر مؤمنان منت نهاد [که] پیامبرى از خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد قطعا پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند

(جمعة-2) هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ

اوست آن کس که در میان بى‏ سوادان فرستاده‏اى از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت بدیشان بیاموزد و [آنان] قطعا پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۰۰
دوشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۴۶ ب.ظ

شفا در قرآن

● کلمه « شِفَاء » چهار مرتبه در قرآن آمده است که سه مرتبه آن به شفا بخش بودن خود قرآن اشاره  می کند و یک مورد به شفا بخش بودن عسل .

● در آیه مربوط به شفا بخش بودن عسل عبارت « شِفَاء لِلنَّاسِ » آمده که تاثیر عسل در شفای همه مردم را نشان میدهد .

● در دو آیه از سه آیه مربوط به شفا بخش بودن قرآن ، شفای قرآن فقط به مومنین محدود شده ولی در یک آیه شفای قلوب توسط قرآن به  همه مردم ولی هدایت و رحمت قرآن به مومنین اختصاص داده شده است .

● شفای قرآن هم میتواند جسمانی باشد و هم شفای باطن و قلب .

● این آیات نشان میدهد که همانطوریکه جسم ممکن است بیمار شود و به شفا نیاز دارد قلب و روح انسان نیز بیمار میشود و نیازمند شفاست.

● دو مورد هم فعل « یَشْفِ » در قرآن آمده است : یکی از قول حضرت ابراهیم است که شفا را به خداوند اختصاص میدهد و یکی از قول خداوند که شفای قلوب مومنین را به خود منتسب میکند.

● شفا بخش بودن قرآن در خصوص قلب و روح امری بدیهی است در خصوص شفای جسم توسط قران نیز روایات متعددی از معصومین نقل شده است .

● در درمان بیماریها باید هم از اسباب مادی مانند عسل و هم از اسباب معنوی مانند قرآن تواما استفاده کرد ولی در نهایت مانند حضرت ابراهیم شفا را باید از خداوند طلب کرد .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۴۶
جمعه, ۹ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۲۲ ق.ظ

کلمه عظیم در قرآن

این کلمه در قرآن 107 مرتبه تکرار شده که شامل 32 دسته می باشد که یک مورد آن در خصوص خود قرآن است :

(حجر-87)  وَلَقَدْ آتَیْنَاکَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ

و به راستى به تو سبع المثانى [سوره فاتحه] و قرآن بزرگ را عطا کردیم .

=================================================================

1-       الله العظیم (خداوند بزرگ ) : خداوند

2-       علی العظیم (بلند مرتبه بزرگ ) : پروردگار

3-       رب العظیم (پروردگار بزرگ) : پروردگار

4-       قران العظیم (قرآن بزرگ) : قرآن

5-      خُلق عظیم (اخلاق و منش بزرگ) : خلق و خوی پیامبر

6-      قسم عظیم (سوگند بزرگ ) : سوگند به موقعیت ستارگان

7-       یوم عظیم (روز بزرگ) : روز قیامت

8-      اجر عظیم (پاداش بزرگ) : پاداش مومنین ، متقین ، مجاهدین ، صالحین ، صابرین ، انفاق کنندگان و ... نزد خداوند 

9-      فوز العظیم (پیروزی ، موفقیت ، رستگاری بزرگ) : ورود به بهشت و رضوان الهی ، پیروی از خدا و رسول ، فضل الهی ، دورماندن از بدیها

10-      عذاب عظیم (عذاب بزرگ) : عذاب منافقین ، کافرین  ، کسیکه مومنی را بکشد ، محاربین ، مفسدین ، تهمت زنندگان ، تفرقه افکنان

11-     عذاب یوم عظیم (عذاب روز بزرگ) : روزی که قومی دچار عذاب الهی میشوند

12-     فضل العظیم : (بخشش ، احسان ، نیکی ،  فزونی ، زیادی و زیادتی بزرگ) فضل و بخشش و احسان پروردگار

13-     عرش العظیم :(سلطنت ، حکومت ، تاج و تخت بزرگ) : عرش پروردگار – پادشاهی ملکه سبا (از قول هدهد)

14-     بلاء عظیم ( امتحان به خیر یا شر ، بلا و اندوه بزرگ) عذاب بنی اسرائیل توسط فرعونیان

15-     کرب العظیم ( اندوه، حزن، ، غم، کربت، محنت بزرگ) : طوفان نوح – ظلم و ستم فرعونیان

16-     بهتان عظیم (تهمت بزرگ ) : تهمت به مریم ، تهمت به یکی از زنان پیامبر

17-     عند الله عظیم (بزرگ در پیشگاه خداوند) : شایعه و تهمت پراکنی  ، ازدواج با زنان پیامبر

18-     نبا عظیم (خبر بزرگ) : خبر قیامت

19-     حظ عظیم (شانس ، بهره ، سهم ، قسمت ، نصیب بزرگ) : ثروت قارون (از نظر مردم ) -  خصلت بدی را با خوبی پاسخ دادن

20-     میل عظیم (میل و خواهش بزرگ ) : تبعیت از شهوات

21-     اثما عظیما (گناه بزرگ ) : شرک به خداوند

22-     ظلم عظیم (ظلم بزرگ ) : شرک به خداوند (از نظر لقمان حکیم)

23-     ملکا عظیما (پادشاهی بزرگ) : پادشاهی آل ابراهیم  (داوود و سلیمان)

24-     سحر عظیم ( جادوی بزرگ ) :جادوی ساحران فرعون در مقابل حضرت موسی

25-     خزی العظیم ( رسوایی ، خفت ، ننگ ، خوارى ، زبونى بزرگ) : اهل جهنم شدن

26-     کید عظیم (مکر و حیله بزرگ) : حیله و مکر زنان (از نظر عزیز مصر)

27-     قول عظیم (گفتار بزرگ ) : ملائکه را دختران خداوند خواندن

28-     شی ء عظیم (واقعیت بزرگ ) :زلزله روز قیامت

29-     طود العظیم (کوه بزرگ ) : امواج دریا در زمان شکافته شدن دریا توسط حضرت موسی

30-     ذبح عظیم (قربانی بزرگ ) : قربانی که فدایی حضرت اسماعیل در روز عید قربان شد .

31-     رجل من القریتین عظیم (مرد بزرگ ، بزرگ قبیله، صاحب مال و جاه) : مردی صاحب مال و جاه از شهرهای مکه و طائف ( از نظر مشرکان)

32-     حنث العظیم (گناه ، عهد و پیمان  شکستن بزرگ ):  اعمال اصحاب شمال

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۲۲