قران العظیم

طبقه بندی موضوعی

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قران العظیم» ثبت شده است

چهارشنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۷، ۰۹:۴۳ ق.ظ

وای بر ...

وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ : واى ،  در آن روز ، بر تکذیب‏ کنندگان (روز قیامت) – (10 بار)

فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ - پس واى ، در آن روز ، بر تکذیب‏ کنندگان

وَیْلٌ لِّکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ : واى بر هر دروغزن گناه پیشه

وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ : واى بر کم فروشان

وَیْلٌ لِّکُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ : واى بر هر بدگوى عیبجویى

وَوَیْلٌ لِّلْکَافِرِینَ مِنْ عَذَابٍ شَدِیدٍ : و واى بر کافران از عذابى سخت

فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِن مَّشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ : واى بر کسانى که کافر شدند از مشاهده روز بزرگ

فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ : واى بر کافران از آتش

فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِن یَوْمِهِمُ الَّذِی یُوعَدُونَ : پس وای بر کسانی که کافر شده اند از آن روزی که وعده یافته اند.

فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّهِ : پس واى بر آنان که از سخت دلى یاد خدا نمی کنند

وَوَیْلٌ لِّلْمُشْرِکِینَ : و وای بر مشرکان

وَلَکُمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُونَ : واى بر شما از آنچه وصف می کنید (بازیچه و بیهوده دانستن خلقت)

فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ عَذَابِ یَوْمٍ أَلِیمٍ : پس واى بر کسانى که ستم کردند از عذاب روزى دردناک

فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ - الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ- الَّذِینَ هُمْ یُرَاؤُونَ- وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ

پس واى بر نمازگزارانى-که از نمازشان غافلند-آنان که ریا می کنند-و از [دادن] زکات [و وسایل و مایحتاج خانه] خوددارى می ورزند

فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَـذَا مِنْ عِندِ اللّهِ لِیَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَوَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَوَیْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا یَکْسِبُونَ

پس واى بر کسانى که کتاب [تحریف‏شده اى] با دستهاى خود می نویسند سپس می گویند این از جانب خداست تا بدان بهاى ناچیزى به دست آرند پس واى بر ایشان از آنچه دستهایشان نوشته و واى بر ایشان از آنچه [از این راه] به دست می آورند

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۷ ، ۰۹:۴۳
چهارشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۱۷ ق.ظ

ایده آل در هستی

نقطه ایده آل برای انسان حالتی است که تمام نیازهای فطری انسان به نحو کامل تامین شود . بدیهی است که در دنیا رسیدن به نقطه ایده آل امکانپذیر نیست . با این حال شناخت نقطه ایده آل و حرکت به سمت آن در واقع همان مفهوم هدایت و صراط مستقیم بوده و باعث میشود انسان در زندگی دنیا بیشترین حد ممکن از آرامش و رضایت را بدست آورد و با سرعت و  آسانی بیشتر به سمت نقطه اصلی در آخرت حرکت کند .

البته طبق روایت در آستانه پایان دنیا انسان برای یک دوره کوتاه به یک زندگی شبیه به ایده آل میرسد ولی به واسطه محدودیتهای حیات دنیایی این دوره نیز به پایان میرسد.

هستی یک رابطه دو طرفه بین خداوند و سایر مخلوقات از جمله انسان است . بنابر این تامین نیازهای انسان به تنهایی نمی تواند حالت ایده آل باشد بلکه در حالت ایده آل بایستی تمامی اهداف مورد نظر خداوند از خلقت نیز تحقق پیدا کند.

در قرآن هدف اصلی از خلقت انس و جن ، بندگی خدا معرفی شده است . این هدف در واقع مهمترین خواسته خداوند و موجب رضایت اوست .

بنابراین نقطه ایده آل در  رابطه انسان با خداوند حالتی است که خداوند به اوج رضایت از انسان برسد و انسان به اوج رضایت از خداوند برسد (از آفریده شدنش توسط پروردگار راضی و خشنود باشد) .

در بعضی روایات به این نکته اشاره شده که زمانی خدا از انسان راضی میشود که انسان از خدا راضی شود .

در حیات دنیایی رضایت دو طرفه بین خداوند و انسان فقط برای معدودی از انسانها که مصداق نفس مطمئنه هستند محقق می شود . البته این افراد هم ، در دنیا به همه نیازهای خود نمی رسند و فقط به وعده های الهی یقین پیدا میکنند و  به رضایت  و آرامش میرسند و لزوما به آسایش نمی رسند.

 

بطور کلی نیازهای انسان عبارتند از :

    نیازهای مادی مانند خوراک و پوشاک و ....

    رسیدن به آرامش

    بدست آوردن شادی و نشاط

    احساس اوج رضایت از زندگی

    رسیدن به اوج لذت

    زندگی پایدار و جاودانگی

    زندگی همراه با آسایش و بدون رنج و سختی

    رهایی از پیری و فرسودگی

    رهایی از آزار و اذیت دیگران

    زندگی اجتماعی در سایه داشتن خانواده و ارتباط با دیگران

    وجود هیجان و تازگی در زندگی

    تامین نیاز فطری پرستش

 

طبق ایات قرآن در آخرت پس از طی مراحل سخت و متعدد اکثریت انسانها وارد بهشت میشوند .

 با مراجعه به  آیاتی که در مورد توصیف نعمتهای الهی در بهشت است می توان دید که تمام نیازهای انسان در بهشت محقق شده و در نتیجه انسان به حدکثر رضایت از زندگی میرسد. در این حالت چون پرستش هم یک نیاز فطری مهم برای انسان است برای بر آورده شدن این نیاز انسانها از جان و دل به بندگی خداوند می پردازند و بدین ترتیب رضایت خداوند از انسان نیز محقق می شود .

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۱۷
يكشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۷، ۰۴:۳۷ ب.ظ

نور در قرآن

موارد استفاده از واژه نور و یا عبارات مرتبط با نور در قرآن عبارتند از :

  «نُور» به معنی روشن و روشن کننده (44 بار ):

      نور فیزیکی و طبیعی مانند نور ماه ، نور آتش ، نور چراغ

      نور خداوند

      ایمان و هدایت الهی

      قرآن ، تورات و انجیل

      دین اسلام

      نور مومنین در روز قیامت

  «مُّنِیر» به معنی نور دهنده ای که نورش از خودش نیست (6 بار ) :

      ماه (قمر زمین)

      کتابهای آسمانی

      وجود مبارک پیامبر(ص)

  «سِرَاج» به معنی منبع نوری که نورش از خودش است ، چراغ روشن (4 مرتبه)

      خورشید و ستارگان آسمان

      وجود مبارک پیامبر(ص)

  «مِصْبَاح» و «مصابیح»  به معنی چراغ (4مرتبه) : درآیه نور

  «ضِیَاء» ، «أَضَاء» ، «یُضِیءُ» روشنایی ، روشنی بخشیدن (مجموعا 6 بار)

      روشنایی خورشید

      کتاب تورات

      روشنایی روز

      روشنایی آتش

      روشنایی برق (رعد وبرق)

      روغن زیتونی که در چراغ استفاده میشود و روشنایی ایجاد میکند.

 

در خصوص موارد فوق توضیحات ذیل قابل ذکر است :

  در قرآن ، خورشید چراغ روشن (سراج) و ماه ، نور و منیر توصیف شده است.

  در قرآن سوره ای به نام نور وجود دارد که آیه مشهور « نُّورٌ عَلَی نُور » در آن قرار دارد که به واسطه اهمیت موضوع تفسیر آن بعدا به صورت جداگانه ارائه خواهد شد. در این آیه خداوند نور آسمانها و زمین و نورش ، نوری فوق نور معرفی شده است .

  در قرآن ایمان و هدایت الهی به نور تشبیه شده و گمراهی از راه حق به ظلمت تشبیه شده است.

  قرآن و سایر کتب آسمانی  به خصوص تورات و انجیل «نور» و «منیر» توصیف شده اند که این دو توصیف برای ماه آسمان هم بکار رفته که نشان میدهد نور قرآن در واقع از منبع دیگری یعنی خداوند است .

  برای وجود مبارک پیامبر(ص) ، هم عبارت «سراج» و هم «منیر» بکار رفته است . جالب است که سراج برای خورشید و منیر برای ماه استفاده شده یعنی پیامبر هم مانند خورشید ، منبع نور است و هم مانند ماه ، نور خداوند را منعکس میسازد بنابراین نقش هدایتی پیامبر و معصومین بر هدایت قرآن برتری دارد.

  طبق روایات ، قرآن و معصومین (و حتی مومنین ) نه تنها از جنبه هدایت ، نور هستند بلکه از لحاظ فیزیکی نیز نوری دارند که اهل آسمان و برخی افراد آن را مشاهده میکنند و بر پیرامون خود تاثیر میگذارند . به عنوان مثال خانه ای که در آن قرآن خوانده میشود در نزد آسمانیان همچون ستاره می درخشد .

  دین اسلام نوری توصیف شده که کافران قصد خاموش کردن آن را دارند درحالیکه خداوند وعده داده که حتما آن را کامل و فرا گیر میکند.

  در قرآن کلمه «نور» همه جا به صورت مفرد و ظلمت همه جا به صورت جمع یعنی «ظلمات» بکار برده شده است. که نشان میدهد حق یکی است ولی باطل متعدد . یا راه مستقیم یکی ولی راه های ضلالت و گمراهی زیادند.

  عبارت نور و ظلمات با هم یکسان نیستند دو بار در قرآن آمده است.

  مومنین و مومنات در قیامت نورانی و کافران و منافقات سیه رو، تاریک و ظلمانی هستند.

  در صبح قیامت ، به جای طلوع خورشید ، زمین با نور پروردگار روشن میشود. (وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا ...).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۷ ، ۱۶:۳۷
شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۷، ۱۱:۰۱ ب.ظ

قلب در قرآن

یکی از واژه های مهم و اسرار آمیز قرآن واژه « قلب » یا همان دل است . در قرآن قلب به عنوان مهمترین بخش وجود انسان معرفی شده و ویژگیهای زیادی به آن نسبت داده شده است . هرچند جایگاه این قلب در سینه معرفی شده ولی مشخصات آن  با قلب فیزیکی که مسئول گردش خون است مطابقت ندارد . در واقع این قلب بخشی از روح انسان است و میتوان آن را قلب معنوی نامید .

البته این قلب با قلب فیزیکی نیز ارتباطی تنگاتنگ دارد به طوریکه بسیاری از ادراکات ، احساسات و وکنشهای قلب معنوی روی قلب فیزیکی نیز اثر میگذارد . بر این اساس حتی برخی دانشمندان براین باورند که قلب معنوی لایه ای  ناشناخته از قلب فیزیکی است.

 

  قلب یعنی دگرگونی چرا که قلب انسان دائما در حال تغییر است.

  در قرآن کلمه «قلب» 20 بار و «قلوب» (جمع قلب) 112 بار ، به معنی دل آمده است.

  کلمات «فُؤَاد» 5 بار و «افئده» (جمع فؤاد) 11 بار در قرآن آمده که در بیشتر موارد مترادف و هم معنی قلب است . ولی فؤاد حرارت و گرمی بیشتری را در بر دارد.

   در آیات متعددی قلب همراه و همردیف گوش و چشم آمده که نشان میدهد قلب مانند یکی از حواس پنجگانه دارای ادراکات و حس است.

  «صدر» به معنی سینه در واقع جایگاه قلب است که تنگی یا فراخی آن بر عملکرد قلب نیز تاثیر گذار است و 10 بار در قرآن آمده است. غم ، اندوه ، ترس ، ناامیدی ، افسردگی و ... سینه انسان را تنگ میکند . امید ، شادی ،  نشاط و ... نیز باعث شرح (گشادگی) صدر میشود.

 

در قرآن توصیف های زیر برای قلب انسان آمده است :

  مرکز تعقل و فهمیدن ، قلب انسان است و مغز فقط ابزار آن است .

  ادراک نهایی حس بینایی و شنوایی ، در قلب انجام میگیرد وبر این اساس قلب می تواند کور یا کر باشد که در این صورت دیده ها و شنیده های چشم و گوش وارد قلب نشده و تاثیری در رشد انسان نخواهند داشت.

  قلب میتواند بیمار و مریض شود یا پاک و سالم باشد ، میتواند گناهکار باشد یا توبه کار

  قلب می تواند سخت یا نرم باشد . دل سخت منشاء رفتارهای خشن بوده و حقیقت در آن نفوذ نمی کند. دل نرم باعث تواضع و نرمی انسان شده و برای پذیرش حق آمادگی بیشتری خواهد داشت.

  قلب میتواند گشاد و تنگ گردد .( ظرفیتش کم یا زیاد شود ).

  الفت و محبت بین انسانها و تمایل آنها به یکدیگر از طریق پیوند بین قلوب آنهاست.

  انچه در قلب انسان است می تواند خالص باشد یا ترکیبی از عقاید و احساسات مختلف باشد.

  قلب انسان جایگاه : اطمینان و آرامش ، رافت و رحمت ، پایداری و ثبات ، تقوا ، ایمان ، ترس و اضطراب ، کینه و خشم ، حسرت ، غفلت ، ترس و خشیت ، نفاق ، عقیده باطل ، باورها ، دلبستگیها ، انزجار ، استهزاء ، انکار ، تعصب ، شک و تردید و مشغولیتها معرفی شده است.

  قلب در واقع مخزن اسرار اصلی و دائمی انسان است. (و مغز تنها یک حافظه موقت است)

  هر انسانی فقط یک قلب دارد که شخصیت انسان وابسته به آن است .

  قرآن در شب قدر بر قلب پیامبر نازل شده است.

  قلب تنها بخشی از وجود انسان است و خدا می تواند بین انسان و قلبش حایل شود.

  گناهان چون زنگاری میتواند قلب انسان را بپوشاند و مانع درک حقایق توسط قلب شود.

  یاد خدا باعث اطمینان و آرامش و نرمی قلوب است.

  مبنای ارزیابی انسانها ، کردار و گفتاری است که از قلب انسان سرچشمه میگیرد و نه کردار و گفتاری که بر خلاف قلب اوست.

  دل انسان بر اثر ترس و وحشت زیاد میتواند تهی و خالی شود و یا فرو ریزد .

  برخی از گرو ها و جمعیتها در ظاهر باهم هستند در حالیکه قلوب آنها پراکنده است .

  در آیات زیادی عبارات :  مُهر زدن ، قفل بودن ، درغلاف و پوشش بودن ، پرده افکندن  بر قلب به عنوان یکی از عذابهای دنیوی بای برخی افراد ذکر شده که بیانگر این حقیقت است که بواسطه برخی اعمال خداوند راههای هدایت را بر قلب انسان بسته و او را در گمراهی رها میکند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۷ ، ۲۳:۰۱
دوشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۷، ۱۲:۴۹ ب.ظ

مَا أَدْرَاکَ

یکی از عبارات قابل توجه و آشنا در قرآن که 13 بار تکرار شده عبارت « مَا أَدْرَاکَ » به معنی « تو چه میدانى » می باشد . این عبارت از این جهت مهم است که به واقعیاتی اشاره میکند که هرچه انسان در مورد فهم آنها سعی کند باز هم نمی تواند آنها را به درستی درک کند و در واقع استفاده از این عبارت برای نشان دادن عظمت این واقعیات است :

 

(حاقة-3) وَ مَا أَدْرَاکَ مَا الْحَاقَّةُ : و چه دانى که آن رخ دهنده چیست ( قیامت ، واقعه ای که حق است و حتما واقع میشود )

(مدثر-27) وَ مَا أَدْرَاکَ مَا سَقَرُ  : و تو چه دانى که آن سقر چیست ( آتش دوزخ که نه باقی میگذارد و نه رها میکند )

(مرسلات-14) وَ مَا أَدْرَاکَ مَا یَوْمُ الْفَصْلِ : و تو چه دانى که روز داورى چیست ( روز قیامت که گروه ها از هم جدا میشوند )

(انفطار-17) وَ مَا أَدْرَاکَ مَا یَوْمُ الدِّینِ  : و تو چه دانى که چیست روز جزا ( روز قیامت که روز پاداش و عقاب است )

(انفطار-18) ثُمَّ مَا أَدْرَاکَ مَا یَوْمُ الدِّینِ : باز چه دانى که چیست روز جزا ( روز قیامت که روز پاداش و عقاب است )

(مطففین-8) وَ مَا أَدْرَاکَ مَا سِجِّینٌ : و تو چه دانى که سجین چیست ( حکم محکومیت بدکاران )

(مطففین-19) وَ مَا أَدْرَاکَ مَا عِلِّیُّونَ : و تو چه دانى که علیون چیست ( حکم ارزشمند ورود مقربان به بهشت)

(طارق-2) وَ مَا أَدْرَاکَ مَا الطَّارِقُ : و تو چه دانى که اختر شبگرد چیست (ستاره کوبنده و بسیار فروزان)

(بلد-12) وَ مَا أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَةُ  : و تو چه دانى که آن گردنه [سخت] چیست ( گردنه ای که عبور از آن ، رهایی از آتش است )

(قدر-2) وَ مَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ : و تو چه دانى شب قدر چیست ( شب قدر که از هزارماه بهتر است )

(قارعة-3) وَ مَا أَدْرَاکَ مَا الْقَارِعَةُ : و تو چه دانى که کوبنده چیست ( حادثه قیامت که کوبنده است )

(قارعة--901) فَأُمُّهُ هَاوِیَةٌ - وَ مَا أَدْرَاکَ مَا هِیَهْ  : پس جایش هاویه باشد - و تو چه دانى که آن چیست ( آتش گدازنده جهنم )

(همزة-5) وَ مَا أَدْرَاکَ مَا الْحُطَمَةُ : و تو چه دانى که آن آتش خردکننده چیست ( آتش افروخته الهی )

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۷ ، ۱۲:۴۹
جمعه, ۱۸ آبان ۱۳۹۷، ۱۰:۲۱ ب.ظ

عدل و قسط در قرآن

عدل و قسط دو واژه ای هستند که معمولا در کنار هم می آیند و حتی در بعضی اوقات به جای هم استفاده میشوند در حالیکه این دو کلمه کاربرد یکسانی نداشته و هر کدام باید در جای خود بکار گرفته شود .

عدل یک مفهوم عام و گسترده است که همه چیز را دربر میگیرد که شامل عدالت در تمامى ابعاد از قبیل افکار ، عقائد ، گفتار ، رفتار ، اخلاق فردی ، فرهنگ اجتماعی و... میشود .

 دایره عدل محدود به انسانها نبوده بلکه تمام موجودات هستی را شامل می شود .

حضرت علی عدل را به معنی قرار دادن هرچیزی در جای خود تعریف کرده است.عدل در مقابل ظلم است که به معنی خارج کردن چیزی یا حقی از جای خود است.

با این حال معنای رایج و مصتلح عدل ، تقسیم و ادای حقوق بر اساس میزان استحقاق و شایستگی هر فرد است .

عمل کردن بر اساس عدل و اجرای عدالت نیازمند عقل ، اندیشه ، علم ، آگاهی ، قدرت ، توان و امکانات است و چون غیر از خداوند هیچ موجودی همه این شرایط را به طور تمام و کمال در اختیار ندارد  بنابراین تنها خداوند است که تمامی افعالش بر اساس عدل است و هیچ انسانی نمی تواند به طور صد در صد به عدالت رفتار کند .

عدالت در بین انسانها یک امر نسبی است و هر کس علم و عقل و توانایی اش بیشتر باشد عادل تر است . در واقع عدالتی که خداوند از انسان خواسته نسخه ای تخفیف داده شده و متناسب با توان انسانهاست .

اجرای عدالت و عمل کردن بر اساس عدل خود یکی از زیر شاخه های تقواست : « عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است »

در قرآن واژه عدل علاوه بر معنی اصلی و رایج در معانی مختلف دیگری هم استفاده شده است :

بدل ، عوض ، فدیه

معادل ، همتا ، برابر

مساوات ، برابر رفتار کردن ، به یک چشم دیدن

میانه روی ، اعتدال

داوری(بر اساس حق)

 

به عنوان مثال در مورد کسیکه مرتکب جرح یا قتل میشود اجرای عدالت می تواند به شکل قصاص باشد که عین عمل مجرم است و یا به شکل دیه باشد که در واقع عوض و فدیه ای است که معادل عمل مجرم است . یا عدالت در تقسیم بیت المال به شکل مساوات (تقسیم مساوی) است ولی در تقسیم ارث لزوما سهم افراد برابر نیست.

میانه روی و اعتدال نیز در واقع عدالت در اخلاق و رفتار و اعمال است . در واقع همه موارد فوق از مصادیق و زیر شاخه های عدل هستند.

 

قسط  به معنی قسمت کردن مدلی ساده شده و اجرایی از عدالت است که بیشتر در امور اقتصادی کاربرد دارد و خداوند خود آن را وضع کرده است . در آیات متعددی از قرآن کلمه قسط همراه با وزن کردن و ترازو آمده است که موید این موضوع است .

با اینکه قسط شعبه ای از عدل است با این حال اهمیت آن در امور روزمره ، از عدل هم بیشتر است چرا که  عمل بر اساس عدالت در توان همه نیست ولی عمل بر اساس قسط در توان همه انسانهاست .

یک مثال برای روشن شدن مفهوم  قسط ، خرید و فروش است . اگر قرار باشد در خرید و فروش به عدالت رفتار شود باید وزن جنس با ترازویی با دقت هرچه تمام اندازه گیری شود که در این صورت نیاز به ترازویی بسیار دقیق است به علاوه با هر ترازوی دقیقی هم که وزن بشود بازهم خطا وجود خواهد داشت بنابراین وزن کردن دقیق بسیار مشکل و حتی غیر ممکن است.

حالا فرض کنید بخواهیم معادل این وزن دقیق پول پرداخت کنیم با توجه به محدود بودن نوع پولها چنین پرداختی هم بسیار مشکل و یا غیر ممکن است . اگر کمی به زمانهای قبل برگردیم که فقط ترازوهایی با چند سنگ محدود و سکه هایی با تنوع کم وجود داشت چنین روش خرید و فروشی هیچگاه عملی نمی شد .

بنابراین می بینیم خرید و فروش بر اساس عدل امکان ندارد. برای حل این مشکل خداوند از روز نخست دستور داد ترازو را بر اساس قسط برپا کنید و نه عدل : « و وزن را به قسط برپا دارید و در سنجش مکاهید » و « ..پیمانه و ترازو را به قسط تمام دهید »

یعنی معامله با وسایل توزین معمول و پول رایج که قابل قبول عرف باشد صحیح و مورد رضایت خداوند است .

یا تقسیم بیت المال بر اساس عدل (یعنی بر اساس شایستگی و استحقاق) تقریبا غیر ممکن است ولی بر اساس قسط می توان آن را به صورت مساوی بین مردم تقسیم کرد .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۷ ، ۲۲:۲۱
چهارشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۷، ۰۱:۱۴ ب.ظ

فال در قرآن

فال در قرآن

در قرآن کلمه  « طَائِر» به معنی فال (سرنوشت خوب یا بد- میمنت یا شومی) و فعل « یَطَّیَّرُواْ - طَّیَّرْنَا - تَطَیَّرْنَا » به معنی به فال بد گرفتن یا نحس و شوم دانستن آمده است.

کلمه طائر در اصل به معنی پرنده است و در قرآن این کلمه یکبار به معنی پرنده و 4 بار به معنی فال استفاده شده است.

عرب هر حیوانی  اعم از پرنده ، آهو و یا غیر آنرا که  در حال حرکت دیده می  شد طائر می  نامیدند.

عرب به مرغان فال می  زدند و چون به سفر می  رفتند و در راه به آن بر می  خوردند اگر از طرف چپ ایشان به طرف راستشان پرواز می  کرد آن را به فال نیک می  گرفتند و اگر از طرف راست ایشان به سوی  چپ شان می  پرید آن را شوم دانسته و به فال بد می  گرفتند و به همین جهت فال بد را « تَطَیَّر» نامیدند.

در قرآن در سه آیه به این نکته اشاره شده که دشمنان پیامبران ، آنها را به فال بد میگرفتند و آنها را بدشگون می پنداشتند یا آنها را منشا حوادث بد می دانستند .

قرآن با عبارات : « إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِندَ اللّهُ » و « قَالَ طَائِرُکُمْ عِندَ اللَّهِ » به معنی « سرنوشت‏ خوب یا بد (فال) پیش خداست » و همچنین عبارت : « قَالُوا طَائِرُکُمْ مَعَکُمْ » به معنی « سرنوشت‏ خوب یا بدتان (فالتان) با شماست » به این رفتار آنها پاسخ داده است.

همچنین در یک آیه : « وَکُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَآئِرَهُ فِی عُنُقِهِ » به معنی « سرنوشت (فال) هر انسانی  را به گردن او بسته ‏ایم » به این حقیقت اشاره کرده که سرنوشت خوب یا بد انسان  به خود انسان بستگی دارد و در گرو اعمال و شخصیت او ست و با هر تغییری در شخصیت و عمل انسان  سرنوشتش نیز تغییر میکند . درست مانند پرنده ای که بندی در پایش بسته اند و بند در دست صاحب آن است که گاهی از راست به چپ پرواز میکند و گاهی بالعکس.

به علاوه عبارت « سرنوشت‏ خوب یا بد (فال) پیش خداست » به این نکته اشاره دارد که اولا خداوند با شناختی که از انسان دارد میتواند سرنوشت انسان را پیش بینی کند و به آن علم دارد و ثانیا بر اساس حکمت می تواند سرنوشت انسان را تغیر دهد که البته این امر هم نیز به اعمال و نیات خود انسان بستگی دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۷ ، ۱۳:۱۴
جمعه, ۱۱ آبان ۱۳۹۷، ۰۷:۵۳ ب.ظ

رهایی از فتنه ظالمان و کافران

چه بسیار اتفاق می افتد که فتنه ای توسط ظالمین برپا می شود و در این فتنه انسانهای بیگناه زیادی قربانی می شوند تا جاییکه در بین مردم ضرب المثل خشک و تر باهم میسوزد کاملا پذیرفته شده است . مانند فتنه ای که در زمان ما توسط گروه داعش ایجاد شد . این فتنه ها گاهی آنقدر شدید و وسیع است که بسیاری از افراد در عدالت خداوند به شک و تردید می افتند و از خود می پرسند چرا باید اینهمه انسانهای بیگناه کشته شوند.

در قرآن جواب این مساله به روشنی بیان شده است . در واقع ایجاد فتنه خصوصیت ذاتی انسانهای ظالم و کافر است و با برپایی فتنه ، ذات پلید این افراد آشکار میشود . فتنه مانند آتش است که ظالمان آن را روشن میکنند ولی شعله ور شدن آتش نیازمند چیزهای دیگری از قبیل هیزم است . اینجاست که بعضی از مردم با اینکه در برپایی فتنه دخالتی ندارند مانند هیزم ، باعث گسترش فتنه میشوند . این افراد کسانی هستند که نقش موثری در جامعه ندارند و به قول مشهور خنثی و بی تفاوت رفتار میکنند.

 

(انفال-25) وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لاَّ تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنکُمْ خَآصَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ

و بترسید از فتنه ‏اى که تنها به ستمکاران شما نمی ‏رسد و بدانید که خدا سخت‏ کیفر است

 

 سئوال این است که چه کنیم ما هیزم این فتنه ها نباشیم و از این فتنه ها به سلامت عبور کنیم یا حداقل خسارت را متحمل شویم .

در جواب باید گفت که اولین وظیفه این است که در این امر مهم به خدا پناه ببریم و از او کمک بخواهیم . در قرآن دو آیه در قالب دعا وجود دارد که چنین خواسته ای را مطرح میکند :

 

(یونس-85) فَقَالُواْ عَلَی اللّهِ تَوَکَّلْنَا رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (یونس-86) وَنَجِّنَا بِرَحْمَتِکَ مِنَ الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ

پس گفتند بر خدا توکل کردیم پروردگارا ما را براى قوم ستمگر [وسیله] آزمایش قرار مده - و ما را به رحمت ‏خویش از گروه کافران نجات ده

 

(ممتحنة-5) رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلَّذِینَ کَفَرُوا وَاغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

پروردگارا ما را وسیله آزمایش [و آماج آزار] براى کسانى که کفر ورزیده ‏اند مگردان و بر ما ببخشاى که تو خود تواناى سنجیده ‏کارى

 

در خصوص سایر فعالیتهایی که ما باید انجام دهیم تا وسیله آزمایش کافران و ظالمان قرار نگیریم تحقیقات بیشتری لازم است که بعدا ارائه خواهد شد .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۷ ، ۱۹:۵۳
دوشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۷، ۰۷:۳۴ ب.ظ

خدا دوست ندارد

در مقابل عبارت «إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ » که در قران آمده عبارت « إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ » یعنی خدا دوست ندارد نیز آمده است . با جستجو این عبارت در آیات قرآن به گروه های زیر میرسیم که خدا آنها را دوست ندارد :

 

  مُعْتَدِینَ  : تجاوزکاران ، از حد گذرندگان : کسانیکه در جنگ و جهاد زیاده روی می کنند - کسانیکه بیش از حد حلال خدا را حرام میشمارند - کسانیکه در دعا و تضرع به درگاه الهی کوتاهی میکنند . (3 بار)

  ْمُفْسِدِینَ – فَسَادَ  : فساد ، تباه کردن ، خراب و ویران کردن ، از اعتدال خارج ساختن : برپا کنندگان جنگ و فتنه – نابود کردن کشت و زرع و نسل (مجموعا 3 بار)

کَفَّارٍ أَثِیمٍ : ناسپاس گناهکار : این عبارت برای ربا خواران بکار رفته است (یک بار)

کَافِرِینَ  : کسانیکه اهل ایمان و عمل صالح نیستند - کسانیکه از فرمان خدا و رسول پیروی نمی کنند (2 بار)

ظَّالِمِینَ: ستمگران (3 بار)

مُخْتَالاً فَخُورًا  : متکبر فخرفروش  : کسیکه در زمین با تکبر راه میرود – کسیکه از احسان به دیگران خودداری میکند – کسیکه به داشته های خود مغرور است (3 بار)

خَوَّانًا أَثِیمًا  - خَائِنِینَ - خَوَّانٍ کَفُورٍ : خیانتگر گناهکار ‏ - خائن - خیانتکار ناسپاس (مجموعا 3 مرتبه)

مُسْرِفِینَ: اسرافکاران شامل اسراف در خوردن - اسراف در بخشش و انفاق ( 2 مرتبه)

مُسْتَکْبِرِینَ : گردنکشان  (یک مرتبه)

فَرِحِینَ : بسیار شادی کنندگان : در مورد قارون(یک مرتبه)

 لاَّ یُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ : خداوند بانگ برداشتن به بد زبانى را دوست ندارد مگر کسى که بر او ستم رفته باشد

 

در گروههای فوق الذکر ، اشاره ای به مشرکین ، منافقین و فاسقین نشده حال آنکه این سه گروه از جمله گروههای شناخته شده ای هستند که در آیات بسیاری از قرآن وصف آنها آمده است . البته فعلا دلیل واضحی برای این قضیه قابل ارائه نیست ولی به عنوان یک احتمال شاید دلیل این امر این باشد که این سه گروه  در واقع جزو کافرین قرار دارند .


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۷ ، ۱۹:۳۴
شنبه, ۵ آبان ۱۳۹۷، ۱۰:۲۴ ق.ظ

خدا دوست دارد

یکی ازعباراتی که در قران بایستی مورد توجه قرار گیرد عبارت « اللّهَ یُحِبُّ » یعنی « خدا دوست دارد » می باشد  چرا که در عالم هستی ارزشی بالاتر از دوست داشتن خداوند وجود ندارد . با جستجو عبارت فوق در آیات قرآن ، به موارد ذیل می رسیم :

  إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ - وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ : خدا نیکوکاران ( یعنی کسانیکه اهل احسان و نیکی به دیگران هستند یا کسانیکه کارها را به نحو نیکو و احسن انجام میدهند ) را دوست دارد (مجموعا 5  مرتبه ) 

  إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ : خدا پرهیزکاران را دوست دارد ( 3 مرتبه)

  إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ  : خدا عمل کنندگان به قسط و عدل را دوست دارد ( 3 مرتبه)

  إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ و یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ : خدا توبه کنندگان و پاکیزگان(کسانیکه بدنبال پاکی جسم و روح هستند) را دوست دارد( یک مرتبه)

  وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ : خداوند پاکان (از گناه و آلودگی) را دوست دارد ( یک مرتبه)

  وَاللّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ : خدا صبر کنندگان را دوست دارد ( یک مرتبه)

  إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ : خدا توکل کنندگان (کسانیکه خدا را موتر اصلی در امور میدانند ، امور را به او واگذار می کنند و از او کمک می خواهند) را دوست دارد ( یک بار)

  إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا ... : خدا کسانی راکه در راه او جهاد میکنند دوست دارد (یک بار)

 ... یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ ... : به زودی  خدا گروهی  را می ‏آورد که آنان را دوست می ‏دارد و آنان او را دوست دارند با مؤمنان فروتن و بر کافران سرفرازند در راه خدا جهاد می ‏کنند و از سرزنش هیچ ملامتگری  نمی ‏ترسند (یک مرتبه)

 ... فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ :  از من (پیامبر) پیروی  کنید تا خدا دوستتان بدارد (یک بار)

 

 با دقت در موارد فوق الذکر نکات وسئوالاتی مطرح میشود از جمله اینکه آیا موارد فوق الذکر از باب ارائه مثال و نمونه است یا از باب تاکید است یا دلایل دیگری برای ذکر این گروه ها وجود داشته است یا چرا  در موارد گفته شده ،  برخی از گروه های مهم از قبیل مومنین ، صالحین ، نماز گزاران ، روزه داران و ... به چشم نمی خورد .

در پاسخ به این سئولات موارد ذیل قابل طرح است :

مطابق آیات قرآن ایمان و عمل صالح  دو امر لازم و ملزومند . ایمان یک لفظ کلی است  که شامل همه فعالیتهای فکری ، نظری ، اعتقادی و تئوریک دین است و عمل صالح نیز یک لفظ کلی است که همه جنبه های عملی و اجرایی دین را دربر میگیرد . این دو عبارت بارها در قرآن تکرار شده ولی بدون شناخت مصادیق آنها عباراتی کلی و مبهم به شمار می آیند . موارد مطرح شده در آیات مورد نظر همگی از ثمرات ایمان و مصادیق عمل صالح است . اگر به فرض مثال در قرآن عبارت «خداوند صالحین یا مومنین را دوست دارد»  می آمد به واسطه کلی بودن عبارت ، اطلاعات چندانی برای مخاطبین به همراه نداشت . بنابراین در آیات فوق ضمن اشاره به برخی مصادیق عمل صالح و گروه بندی مومنین فهم مطلب را ساده تر کرده است.

  در مورد برخی از اعمال مانند نماز ،  روزه ، حج و ... که از دیگر مصادیق عمل صالح هستند میتوان گفت مادامی که این اعمال ماحصل و نتیجه ای از قبیل احسان و نیکوکاری ، تقوا ،قسط ، پاکی ، جهاد و ...  نداشته باشند ، ارزشی نداشته و دوستی و محبت خدا را به همراه نخواهد داشت .

  با دقت در آیاتی که این عبارت در آن آمده به نوعی دسته بندی جزئی تر می رسیم . به عنوان مثال در متن آیه صحبت از انفاق یا عفو و گذشت است و در پایان آیه عبارت «خدا نیکوکاران را دوست دارد» آمده یعنی انفاق و عفو و گذشت در گروه احسان و نیکوکاری جای دارد . یا وفا کنندگان به عهد و پیمان در زمره متقین قرار داده شده اند .

• واضح است که انسانهایی که در بالاترین درجه کمال هستند از قبیل معصومین و انبیا و اوصیا  ، همه ثمرات ایمان و مصادیق عمل صالح را دارا هستند و نمی توان آنها را در یک گروه خاص  قرار داد اما بیشتر مومنین که در درجات پایینتر ایمان قرار دارند معمولا یک یا چند ویزگی برجسته دارند که بر اساس  این ویژگیها ، میتوان آنها را گروه بندی کرد که این گروه بندی در قرآن به وضوح به چشم میخورد . این نوع دسته بندی در مورد رفتارهای منفی و افراد بد نیز در قرآن وجود دارد . حتی طبق شواهد موجود و دلایل عقلی ، این دسته بندیها در بهشت و جهنم نیز  وجود خواهد داشت .

آیات فوق بیانگر یک نکته بسیار مهم است ، اینکه حتی یک ویژگی ممتاز در اهل ایمان مانند احسان و نیکوکاری ، تقوا ، قسط ، صبر ، توکل ، پاکی و یا جهاد در راه خدا میتواند موجب جلب رحمت خداوند و دوستی ومحبت او شود و این امر بسیار امید بخش است و کار را برای ما آسان میکند .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۷ ، ۱۰:۲۴