قران العظیم

طبقه بندی موضوعی
سه شنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۷، ۰۶:۳۶ ب.ظ

حیوانات ذکر شده در قرآن

حیواناتی که نام آنها  در قرآن ذکر شده است:

شتر : شتر مجموعا (21 بار) در 12 نوع که هر کدام به نوع خاصی از شتر اشاره دارد :

      «ناقه» : شتر ماده (7 بار)  که همه در مورد شتر حضرت صالح است.

      «اِبِل » : به معنی مطلق شتر اعم از نر و ماده و از هر جنس که باشد (2 بار) .

       یک از چهار حیوانیکه (گوسفند-بز-شتر-گاو) خدا آنها را آفریده تا از گوشتشان مصرف کنیم .

       بیان شگفتی های آفرینش شتر : «آیا به شتر نمی نگرند که چگونه آفریده شده».

      «جَمَل» «جِمالَت» : به معنای شتر نر(2 بار) :

             مثال رد شدن شتر از سوراخ سوزن (محال بودن ورود کسانیکه آیات خدا را دروغ میشمارند به بهشت) .

             تشبیه شعله های آتش جهنم به شتران زرد.

      ضامِر : به معنی شتر لاغر (1 بار) : شترانی که به وسیله آنها به حج میروند.

      بُدْنَ : به معنی شتران بزرگ و فربه (1 بار) جهت قربانی در ایام حج.

      بعیر : به معنای مطلق شتر است اعم از نر و ماده (2 بار) : شتر بار کش در داستان حضرت یوسف.

      هیم : شتر تشنه که در اثر مرض عطش سیراب نمی‌شود ، مثالی در قرآن برای نوشیدن آب جوشان توسط اهل جهنم.

     عشار : مطلق شتر است ، شتر حامله . در آستانه قیامت « وقتى شتران ماده وانهاده شوند » .

     بَحِیرَة ، سَآئِبَة ، وَصِیلَة ، حَام : چهار گروه از شترانی که اعراب جاهلیت خوردن یا سواری آنها را حرام کرده بودند.

اسب : خَیل به معنی اسب (4 بار ) ، الصَّافِناتُ الْجِیادُ  به معنی اسبان نیکو (1 بار) :

     جمع کردن  اسبان جنگی برای مقابله با دشمن.

    ● حکم غنائم جنگی که بدون تاختن اسب یا شتر بدست آید.

    ● لشکر سواره شیطان.

     نوازش اسبها در داستان حضرت سلیمان.

     اسب‏هاى نشاندار زینت و متاع دنیا .

الاغ و قاطر : «حمیر» و «حمار» به معنی الاغ (4 بار ) «بِغَال» به معنی استر و قاطر:

      اشاره به فلسفه خلقت اسب ، قاطر و الاغ به عنوان سواری و زینت.

      صدای الاغ ، زشت ترین صداها.

      تشبیه علمای یهود به الاغ حامل کتاب.

      زنده شدن عزیر پیامبر و الاغش بعد از صد سال

گاو : «بَقَرَة» ، «بَقَر» و «بَقَرات»  (مجموعا 9 بار) :  

     ● داستان گاو بنی اسرائیل (5بار)

 ● یک از چهار حیوانی که (گوسفند-بز-شتر-گاو) خدا آنها را آفریده تا از گوشتشان مصرف کنیم .

      ● خواب فرعون مصر ، دیدن هفت گاو لاغر که هفت گاو چاق را میخورند (2 بار)

      ● حرام کردن پیه گاو و گوسفند بر یهود

گوساله : «عِجْل» به معنی گوساله (10 بار ) :

      ● داستان موسی و گوساله سامری (8 بار)

      ● داستان مهمانان ابراهیم (پذیرایی ابراهیم از فرشتگان موکل عذاب قوم لوط با گوساله بریان ) (2 بار)

گوسفند : با سه عبارت مختلف (مجموعا 6 بار)

       «غَنَم» به معنی گوسفند (3 بار) :

             حرام کردن پیه گاو و گوسفند بر یهود .

             جواب موسی در پاسخ سوال خداوند.

             داستان قضاوت داود در خصوص کشتزاریکه گوسفندان در آن چریده بودند.

  «ضَّأْن» به معنی میش ماده (یک بار) یک از چهار حیوانی خدا آنها را آفریده تا از گوشتشان مصرف کنیم .

      «نَعْجَهٌ» به معنی میش ماده (2 بار) در داستان قضاوت داود بین دو برادری که یکی 99 میش و دیگری یک میش داشت.

میمون : «قِرَدَة» به معنی میمون (3 بار) : هر سه بار در خصوص انسانهایی است که به شکل میمون مسخ شده اند.

سگ : «کَلب» به معنی سگ(5 بار ) و «جوارح مُکلّبین» به معنی سگهای شکاری آموزش دیده (1 بار)

       ● سگ اصحاب کهف (4 بار).

       ● تشبیه بلعم باعورا به سگ.

       ● حکم شرعی شکار با سگهایی که جهت شکار آموزش دیده اند.

خوک : عبارت «خِنزیر» به معنی خوک (4 بار ) و «خنازیر» به معنی خوکان (1 بار)

       ● آیات مربوط به تحریم گوشت خوک (4 بار ).

       ● در خصوص انسانهای مسخ شده به شکل خوکان .

فیل : «فیل» (1 بار) در داستان اصحاب فیل.

گرگ : عبارت «ذِئب» به معنی گرگ (3 بار ) همگی در داستان حضرت یوسف .

مار : «حَیَّة» به معنی مار (1 بار) ، «جَانّ» مار کوچک (2 بار) ،«ثُعْبَان» اژدها یا مار عظیم (2 بار) همگی در داستان عصای موسی.

گورخر : «حُمُر» به معنی گورخران - شیر : «قَسْوَرَة» (1 بار) . کسانیکه از تذکر رویگردانند به گورخرانی تشبیه شده اند که از شیر میگریزند.

ملخ : «جَرَاد» به معنی ملخ (2 بار) .

       ● عذاب بنی اسرائیل

       ● تشبیه مردم در قیامت به ملخها هنگامیکه از قبر بیرون میآیند

شپش یا آفت گیاهی : «قُمَّلَ» . یکی از عذابهای بنی اسرائیل

غورباغه : «ضَّفَادِعَ» (1 بار) یکی از عذابهای بنی اسرائیل

کلاغ : «غُرَاب» (2 بار) : در داستان دفن هابیل توسط قابیل

شانه بسر : عبارت «هُدْهُد» (1 بار ). پرنده نامه رسان حضرت سلیمان

زنبور عسل : عبارت «نَحْل» (1 بار) . و خداوند به زنبور عسل وحی کرد ...

مگس : «ذُبَاب» (2 بار) . مثالی در قرآن برای نشان دادن عاجز بودن معبودان دروغین از خلقت مگس و ضعف آنها در پس گرفتن چیزی که توسط مگس ربوده شده است

پشه : «بَعُوضَة»  (1 بار ) یکی از مَثَل های قرآنی

عنکبوت : «عَنکَبُوت» (2 بار)  در یک مثل قرآنی کسانى که غیر از خدا اولیایی اختیار کنند به عنکبوتی تشبیه شده که سست ترین خانه را دارد.

مورچه : «نَّمْل» (2 بار) ، « نَمْلَةٌ » (1 بار ) در داستان گذر سلیمان از سرزمین مورچه ها

موریانه : «دَابَّةُ الْأَرْض» (1 بار ) در داستان مرگ حضرت سلیمان

ماهی : «الْحُوتُ» به معنی ماهی (4 بار ) ، «حِیتَان» به معنی ماهیها (1 بار )

       ● در داستان موسی و خضر ماهیی که به عنوان غذا همراه موسی بود زنده شد و به دریا بازگشت (2 بار)

       ● اشاره به ماهیی که یونس را بلعید (2 بار)

      ● داستان ممنوع بودن ماهیگیری در روز شنبه بر یهود

پروانه : «فَراش» پروانه یا ملخی که زمین را فرش میکند . حال و روز مردم در آستانه قیامت به پروانه پراکنده یا ملخها تشبیه شده است.

آیات :

شتر :

  ● ناقه صالح :

(اعراف-73) وَإِلَی ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَـهٍ غَیْرُهُ قَدْ جَاءتْکُم بَیِّنَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ هَـذِهِ نَاقَةُ اللّهِ لَکُمْ آیَةً فَذَرُوهَا تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اللّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوَءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ

و به سوى [قوم] ثمود صالح برادرشان را [فرستادیم] گفت اى قوم من خدا را بپرستید براى شما معبودى جز او نیست در حقیقت براى شما از جانب پروردگارتان دلیلى آشکار آمده است این ماده‏شتر خدا براى شماست که پدیده‏اى شگرف است پس آن را بگذارید تا در زمین خدا بخورد و گزندى به او نرسانید تا [مبادا] شما را عذابى دردناک فرو گیرد

(اعراف-77) فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْاْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ یَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن کُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ

پس آن ماده‏شتر را پى کردند و از فرمان پروردگار خود سرپیچیدند و گفتند اى صالح اگر از پیامبرانى آنچه را به ما وعده مى‏دهى براى ما بیاور

(هود-64) وَیَا قَوْمِ هَـذِهِ نَاقَةُ اللّهِ لَکُمْ آیَةً فَذَرُوهَا تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اللّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذَابٌ قَرِیبٌ

و اى قوم من این ماده‏شتر خداست که براى شما پدیده‏اى شگرف است پس بگذارید او در زمین خدا بخورد و آسیبش مرسانید که شما را عذابى زودرس فرو مى‏گیرد

(اسراء-59) وَمَا مَنَعَنَا أَن نُّرْسِلَ بِالآیَاتِ إِلاَّ أَن کَذَّبَ بِهَا الأَوَّلُونَ وَآتَیْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُواْ بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالآیَاتِ إِلاَّ تَخْوِیفًا

و [چیزى] ما را از فرستادن معجزات باز نداشت جز اینکه پیشینیان آنها را به دروغ گرفتند و به ثمود ماده‏شتر دادیم که [پدیده‏اى] روشنگر بود و[لى] به آن ستم کردند و ما معجزه‏ها را جز براى بیم‏دادن [مردم] نمى‏فرستیم

(شعراء-155) قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لَّهَا شِرْبٌ وَلَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَّعْلُومٍ

گفت این ماده‏شترى است که نوبتى از آب او راست و روزى معین نوبت آب شماست

(قمر-27) إِنَّا مُرْسِلُو النَّاقَةِ فِتْنَةً لَّهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ

ما براى آزمایش آنان [آن] ماده‏شتر را فرستادیم و [به صالح گفتیم]مراقب آنان باش و شکیبایى کن

(شمس-13) فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْیَاهَا

پس فرستاده خدا به آنان گفت زنهار ماده‏شتر خدا و [نوبت] آب‏خوردنش را [حرمت نهید]

  ابل به معنی مطلق شتر اعم از نر و ماده و از هر جنس که باشد :

(انعام-144) وَمِنَ الإِبْلِ اثْنَیْنِ وَمِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الأُنثَیَیْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ أَرْحَامُ الأُنثَیَیْنِ أَمْ کُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ وَصَّاکُمُ اللّهُ بِهَـذَا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللّهِ کَذِبًا لِیُضِلَّ النَّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ

و از شتر دو و از گاو دو بگو آیا [خدا] نرها[ى آنها] را حرام کرده یا ماده‏ها را یا آنچه را که رحم آن دو ماده در بر گرفته است آیا وقتى خداوند شما را به این [تحریم] سفارش کرد حاضر بودید پس کیست‏ستمکارتر از آنکس که بر خدا دروغ بندد تا از روى نادانى مردم را گمراه کند آرى خدا گروه ستمکاران را راهنمایى نمى‏کند

 (غاشیة-17) أَفَلَا یَنظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ

آیا به شتر نمی نگرند که چگونه آفریده شده؟

  جمل به معنای شتر نر (و طناب کشتی ):

       مثال رد شدن شتر از سوراخ سوزن:

(اعراف-40) إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُواْ عَنْهَا لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاء وَلاَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّی یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیَاطِ وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ

در حقیقت کسانى که آیات ما را دروغ شمردند و از [پذیرفتن] آنها تکبر ورزیدند درهاى آسمان را برایشان نمی گشایند و در بهشت درنمی آیند مگر آنکه شتر (یا طناب کشتی) در سوراخ سوزن داخل شود و بدینسان بزهکاران را کیفر می دهیم

       تشبیه شعله های آتش جهنم به شتران زرد:

(مرسلات-32-33) إِنَّهَا تَرْمِی بِشَرَرٍ کَالْقَصْرِ - کَأَنَّهُ جِمَالَتٌ صُفْرٌ

[دوزخ] چون کاخى [بلند] شراره می افکند  - گویى شترانى زرد رنگند

 

  ● شتر لاغر :

(حج-27) وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالًا وَعَلَی کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ

و در میان مردم براى [اداى] حج بانگ برآور تا [زایران] پیاده و [سوار] بر هر شتر لاغرى که از هر راه دورى می آیند به سوى تو روى آورند

  ● شتران بزرگ و فربه جهت قربانی :

(حج-36) وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَکُم مِّن شَعَائِرِ اللَّهِ لَکُمْ فِیهَا خَیْرٌ فَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهَا صَوَافَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ کَذَلِکَ سَخَّرْنَاهَا لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

و شتران فربه را براى شما از [جمله] شعایر خدا قرار دادیم در آنها براى شما خیر است پس نام خدا را بر آنها در حالى که برپاى ایستاده اند بب رید و چون به پهلو درغلتیدند از آنها بخورید و به تنگدست [سائل] و به بینوا[ى غیر سائل] بخورانید این گونه آنها را براى شما رام کردیم امید که شکرگزار باشید

 

  ● بعیر به معنای مطلق شتر است اعم از نر و ماده :

داستان حضرت یوسف :

(یوسف-65) وَلَمَّا فَتَحُواْ مَتَاعَهُمْ وَجَدُواْ بِضَاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَیْهِمْ قَالُواْ یَا أَبَانَا مَا نَبْغِی هَـذِهِ بِضَاعَتُنَا رُدَّتْ إِلَیْنَا وَنَمِیرُ أَهْلَنَا وَنَحْفَظُ أَخَانَا وَنَزْدَادُ کَیْلَ بَعِیرٍ ذَلِکَ کَیْلٌ یَسِیرٌ

و هنگامى که بارهاى خود را گشودند دریافتند که سرمایه شان بدانها بازگردانیده شده است گفتند اى پدر [دیگر] چه می خواهیم این سرمایه ماست که به ما بازگردانیده شده است قوت خانواده خود را فراهم و برادرمان را نگهبانى می کنیم و [با بردن او] یک بار شتر می افزاییم و این [پیمانه اضافى نزد عزیز] پیمانه اى ناچیز است

(یوسف-72) قَالُواْ نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِکِ وَلِمَن جَاء بِهِ حِمْلُ بَعِیرٍ وَأَنَاْ بِهِ زَعِیمٌ

گفتند جام شاه را گم کرده ایم و براى هر کس که آن را بیاورد یک بار شتر خواهد بود و [متصدى گفت] من ضامن آنم

  ● هیم شتر تشنه که در اثر مرض عطش از آب سیر نمی‌شود:

(واقعة-93-94) فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِیمٍ  - فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ

پس با آبى جوشان پذیرایى خواهد شد - [مانند] نوشیدن اشتران تشنه

  ● عشار مطلق شتر است اما بعضی آن را به معنای شتر حامله دانسته‌اند:

 (تکویر-4) وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ

وقتى شتران ماده وانهاده شوند (در آستانه قیامت)

  ● چهار دسته از شتران در زمان جاهلیت :

       «بحیره» : حیوان گوش شکافته

       «سائبه» : حیوانی که به خاطر زاد و ولد زیاد او را آزاد کرده اند

       «وصیله» : حیوان نری که متّصل به ماده،دو قلو به دنیا آمده باشد

       «حام» : شتر نری که ده بار برای جفت گیری از آن استفاده شده باشد

(مائدة-103) مَا جَعَلَ اللّهُ مِن بَحِیرَةٍ وَلاَ سَآئِبَةٍ وَلاَ وَصِیلَةٍ وَلاَ حَامٍ وَلَـکِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ یَفْتَرُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ وَأَکْثَرُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ

خدا [چیزهاى ممنوعى از قبیل] بحیره و سائبه و وصیله و حام قرار نداده است ولى کسانى که کفر ورزیدند بر خدا دروغ می بندند و بیشترشان تعقل نمی کنند

اسب:

  ● زینت و متاع دنیا :

 (آل عمران-14) زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ

دوستى خواستنیها[ى گوناگون] از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سیم و اسب‏هاى نشاندار و دامها و کشتزار[ها] براى مردم آراسته شده [لیکن] این جمله مایه تمتع زندگى دنیاست و [حال آنکه] فرجام نیکو نزد خداست

  ● جمع آوری نیرو و اسبان جنگی برای جهاد :

(انفال-60) وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ

و هر چه در توان دارید از نیرو و اسبهاى آماده بسیج کنید تا با این [تدارکات] دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] دیگرى را جز ایشان که شما نمی شناسیدشان و خدا آنان را می شناسد بترسانید و هر چیزى در راه خدا خرج کنید پاداشش به خود شما بازگردانیده می شود و بر شما ستم نخواهد رفت

● حکم غنائم جنگی که بدون تاختن اسب یا شتر بدست آید(فِی ء) :

(حشر-6) وَمَا أَفَاء اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلَا رِکَابٍ وَلَکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَی مَن یَشَاء وَاللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

و آنچه را خدا از آنان به رسم غنیمت عاید پیامبر خود گردانید [شما براى تصاحب آن] اسب یا شترى بر آن نتاختید ولى خدا فرستادگانش را بر هر که بخواهد چیره می گرداند و خدا بر هر کارى تواناست

  ● فلسفه آفرینش چارپایان جهت سواری و به عنوان زینت :

 (نحل-8) وَالْخَیْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوهَا وَزِینَةً وَیَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ

و اسبان و استران و خران را [آفرید] تا بر آنها سوار شوید و [براى شما] تجملى [باشد] و آنچه را نمی دانید می آفریند

  ● لشکر سواره شیطان :

 (اسراء-64) وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَأَجْلِبْ عَلَیْهِم بِخَیْلِکَ وَرَجِلِکَ وَشَارِکْهُمْ فِی الأَمْوَالِ وَالأَوْلادِ وَعِدْهُمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا

و از ایشان هر که را توانستى با آواى خود تحریک کن و با سواران و پیادگانت بر آنها بتاز و با آنان در اموال و اولاد شرکت کن و به ایشان وعده بده و شیطان جز فریب به آنها وعده نمی دهد

  ● اسبان نیکو :

(ص-31) إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصَّافِنَاتُ الْجِیَادُ

هنگامى که [طرف] غروب اسبهاى اصیل را بر او عرضه کردند

 

الاغ و قاطر :

   فلسفه خلقت چارپایان برای سوار شدن و به عنوان زینت :

(نحل-8) وَالْخَیْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوهَا وَزِینَةً وَیَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ

و اسبان و استران و خران را [آفرید] تا بر آنها سوار شوید و [براى شما] تجملى [باشد] و آنچه را نمی دانید می آفریند

  ● زشتی صدای الاغ :

(لقمان-19) وَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِکَ إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ

و در راه رفتن خود میانه رو باش و صدایت را آهسته ساز که بدترین آوازها بانگ خران است

  ● داستان زنده شدن عزیر پیامبر و الاغش :

(بقرة-259) أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَی قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّی یُحْیِـی هَـَذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَی طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَی حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَی العِظَامِ کَیْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

یا چون آن کس که به شهری که بامهایش یکسر فرو ریخته بود ، عبور کرد [ و با خود می ] گفت: «چگونه خداوند ، [ اهلِ ] این [ ویرانکده ] را پس از مرگشان زنده می کند؟». پس خداوند ، او را [ به مدت ] صد سال میراند. آن گاه او را برانگیخت ، [ و به او ] گفت: «چقدر درنگ کردی؟» گفت: «یک روز یا پاره ای از روز را درنگ کردم.» گفت: « [ نه ] بلکه صد سال درنگ کردی ، به خوراک و نوشیدنیِ خود بنگر [ که طعم و رنگِ آن ] تغییر نکرده است ، و به درازگوش خود نگاه کن [ که چگونه متلاشی شده است. این ماجرا برای آن است که هم به تو پاسخ گوییم ] و هم تو را [ در مورد معاد ] نشانه ای برای مردم قرار دهیم. و به [ این ] استخوانها بنگر ، چگونه آنها را برداشته به هم پیوند می دهیم سپس گوشت بر آن می پوشانیم.» پس هنگامی که [ چگونگیِ زنده ساختن مرده ] برای او آشکار شد ، گفت: « [ اکنون ] می دانم که خداوند بر هر چیزی تواناست.»

  ● تشبیه علمای یهود به الاغ حامل کتاب :

(جمعة-5) مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ

مثل کسانى که [عمل به] تورات بر آنان بار شد [و بدان مکلف گردیدند] آنگاه آن را به کار نبستند همچون مثل خرى است که کتابهایى را برپشت می کشد [وه] چه زشت است وصف آن قومى که آیات خدا را به دروغ گرفتند و خدا مردم ستمگر را راه نمی

 

گاو :

  ● گاو بنی اسرائیل :

(بقرة-67) وَإِذْ قَالَ مُوسَی لِقَوْمِهِ إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُواْ بَقَرَةً قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُواً قَالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ

و هنگامى که موسى به قوم خود گفت خدا به شما فرمان می دهد که ماده گاوى را سر ببرید گفتند آیا ما را به ریشخند می گیرى گفت پناه می برم به خدا که [مبادا] از جاهلان باشم

(بقرة-68) قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لّنَا مَا هِیَ قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَّ فَارِضٌ وَلاَ بِکْرٌ عَوَانٌ بَیْنَ ذَلِکَ فَافْعَلُواْ مَا تُؤْمَرونَ

گفتند پروردگارت را براى ما بخوان تا بر ما روشن سازد که آن چگونه [گاوى] است گفت وى می فرماید آن ماده گاوى است نه پیر و نه خردسال [بلکه] میانسالى است بین این دو پس آنچه را [بدان] مامورید به جاى آرید

(بقرة-69) قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاء فَاقِـعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ

گفتند از پروردگارت بخواه تا بر ما روشن کند که رنگش چگونه است گفت وى می فرماید آن ماده گاوى است زرد یکدست و خالص که رنگش بینندگان را شاد می کند

(بقرة-70) قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَ إِنَّ البَقَرَ تَشَابَهَ عَلَیْنَا وَإِنَّآ إِن شَاء اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ

گفتند از پروردگارت بخواه تا بر ما روشن گرداند که آن چگونه [گاوى] باشد زیرا [چگونگى] این ماده گاو بر ما مشتبه شده و[لى با توضیحات بیشتر تو] ما ان شاء الله حتما دایت خواهیم شد

(بقرة-71) قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَّ ذَلُولٌ تُثِیرُ الأَرْضَ وَلاَ تَسْقِی الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لاَّ شِیَةَ فِیهَا قَالُواْ الآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا کَادُواْ یَفْعَلُونَ

گفت وى می فرماید در حقیقت آن ماده گاوى است که نه رام است تا زمین را شخم زند و نه کشتزار را آبیارى کند بی نقص است و هیچ لکه اى در آن نیست گفتند اینک سخن درست آوردى پس آن را سر بریدند و چیزى نمانده بود که نکنند

  ● حلال بودن گوشت گاو :

(انعام-144) وَمِنَ الإِبْلِ اثْنَیْنِ وَمِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الأُنثَیَیْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ أَرْحَامُ الأُنثَیَیْنِ أَمْ کُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ وَصَّاکُمُ اللّهُ بِهَـذَا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللّهِ کَذِبًا لِیُضِلَّ النَّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ

و از شتر دو و از گاو دو بگو آیا [خدا] نرها[ى آنها] را حرام کرده یا ماده ها را یا آنچه را که رحم آن دو ماده در بر گرفته است آیا وقتى خداوند شما را به این [تحریم] سفارش کرد حاضر بودید پس کیست ستمکارتر از آنکس که بر خدا دروغ بندد تا از روى نادانى مردم را گمراه کند آرى خدا گروه ستمکاران را راهنمایى نمی کند

  ● خواب فرعون مصر :

(یوسف-43) وَقَالَ الْمَلِکُ إِنِّی أَرَی سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنبُلاَتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ یَابِسَاتٍ یَا أَیُّهَا الْمَلأُ أَفْتُونِی فِی رُؤْیَایَ إِن کُنتُمْ لِلرُّؤْیَا تَعْبُرُونَ

و پادشاه [مصر] گفت من [در خواب] دیدم هفت گاو فربه است که هفت [گاو] لاغر آنها را می خورند و هفت خوشه سبز و [هفت خوشه] خشگیده دیگر اى سران قوم اگر خواب تعبیر می کنید در باره خواب من به من نظر دهید

(یوسف-46) یُوسُفُ أَیُّهَا الصِّدِّیقُ أَفْتِنَا فِی سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنبُلاَتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ یَابِسَاتٍ لَّعَلِّی أَرْجِعُ إِلَی النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَعْلَمُونَ

اى یوسف اى مرد راستگوى در باره [این خواب که] هفت گاو فربه هفت [گاو] لاغر آنها را می خورند و هفت خوشه سبز و [هفت خوشه] خشگیده دیگر به ما نظر ده تا به سوى مردم برگردم شاید آنان [تعبیرش را] بدانند

  ● آنچه بر یهود حرام شده بود :

(انعام-146) وَعَلَی الَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمْنَا کُلَّ ذِی ظُفُرٍ وَمِنَ الْبَقَرِ وَالْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ شُحُومَهُمَا إِلاَّ مَا حَمَلَتْ ظُهُورُهُمَا أَوِ الْحَوَایَا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذَلِکَ جَزَیْنَاهُم بِبَغْیِهِمْ وِإِنَّا لَصَادِقُونَ

و بر یهودیان هر [حیوان] چنگال‏دارى را حرام کردیم و از گاو و گوسفند پیه آن دو را بر آنان حرام کردیم به استثناى پیه هایى که بر پشت آن دو یا بر روده هاست یا آنچه با استخوان درآمیخته است این [تحریم] را به سزاى ستم کردنشان به آنان کیفر دادیم و ما البته راستگوییم

  ● داستان موسی و گوساله سامری:

(بقرة-51) وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَی أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ

و آنگاه که با موسى چهل شب قرار گذاشتیم آنگاه در غیاب وى شما گوساله را [به پرستش] گرفتید در حالى که ستمکار بودید

(بقرة-54) وَإِذْ قَالَ مُوسَی لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُواْ إِلَی بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ عِندَ بَارِئِکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ

و چون موسى به قوم خود گفت اى قوم من شما با [به پرستش] گرفتن گوساله برخود ستم کردید پس به درگاه آفریننده خود توبه کنید و [خطاکاران] خودتان را به قتل برسانید که این [کار] نزد آفریدگارتان براى شما بهتر است پس [خدا] توبه شما را پذیرفت که او توبه پذیر مهربان است

(بقرة-92) وَلَقَدْ جَاءکُم مُّوسَی بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ

و قطعا موسى براى شما معجزات آشکارى آورد سپس آن گوساله را در غیاب وى [به خدایى] گرفتید و ستمکار شدید

(بقرة-93) وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَیْنَاکُم بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُواْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَأُشْرِبُواْ فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمَانُکُمْ إِن کُنتُمْ مُّؤْمِنِینَ

و آنگاه که از شما پیمان محکم گرفتیم و [کوه] طور را بر فراز شما برافراشتیم [و گفتیم] آنچه را به شما داده ایم به جد و جهد بگیرید و [به دستورهاى آن] گوش فرا دهید گفتند شنیدیم و نافرمانى کردیم و بر اثر کفرشان [مهر] گوساله در دلشان سرشته شد بگو اگر مؤمنید [بدانید که] ایمانتان شما را به بد چیزى وامی دارد

 (نساء-153) یَسْأَلُکَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَن تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتَابًا مِّنَ السَّمَاء فَقَدْ سَأَلُواْ مُوسَی أَکْبَرَ مِن ذَلِکَ فَقَالُواْ أَرِنَا اللّهِ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُواْ الْعِجْلَ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ فَعَفَوْنَا عَن ذَلِکَ وَآتَیْنَا مُوسَی سُلْطَانًا مُّبِینًا

اهل کتاب از تو می خواهند که کتابى از آسمان [یکباره] بر آنان فرود آورى البته از موسى بزرگتر از این را خواستند و گفتند خدا را آشکارا به ما بنماى پس به سزاى ظلمشان صاعقه آنان را فرو گرفت سپس بعد از آنکه دلایل آشکار برایشان آمد گوساله را [به پرستش] گرفتند و ما از آن هم درگذشتیم و به موسى برهانى روشن عطا کردیم

 (اعراف-148) وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَی مِن بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلاً جَسَدًا لَّهُ خُوَارٌ أَلَمْ یَرَوْاْ أَنَّهُ لاَ یُکَلِّمُهُمْ وَلاَ یَهْدِیهِمْ سَبِیلاً اتَّخَذُوهُ وَکَانُواْ ظَالِمِینَ

و قوم موسى پس از [عزیمت] او از زیورهاى خود مجسمه گوساله اى براى خود ساختند که صداى گاو داشت آیا ندیدند که آن [گوساله] با ایشان سخن نمی گوید و راهى بدانها نمی نماید آن را [به پرستش] گرفتند و ستمکار بودند

 (اعراف-152) إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ الْعِجْلَ سَیَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَذِلَّةٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیَا وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُفْتَرِینَ

آرى کسانى که گوساله را [به پرستش] گرفتند به زودى خشمى از پروردگارشان و ذلتى در زندگى دنیا به ایشان خواهد رسید و ما این گونه دروغ‏پردازان را کیفر می دهیم

(طه-88) فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُکُمْ وَإِلَهُ مُوسَی فَنَسِیَ

پس براى آنان پیکر گوساله اى که صدایى داشت بیرون آورد و [او و پیروانش] گفتند این خداى شما و خداى موسى است و [پیمان خدا را] فراموش کرد

  ● داستان مهمانان ابراهیم :

 (هود-69) وَلَقَدْ جَاءتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُـشْرَی قَالُواْ سَلاَمًا قَالَ سَلاَمٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَاء بِعِجْلٍ حَنِیذٍ

و به راستى فرستادگان ما براى ابراهیم مژده آوردند سلام گفتند پاسخ داد سلام و دیرى نپایید که گوساله اى بریان آورد

 (ذاریات-26) فَرَاغَ إِلَی أَهْلِهِ فَجَاء بِعِجْلٍ سَمِینٍ

پس آهسته به سوی زنش رفت و گوساله ای فربه [ و بریان ] آورد.

 

 گوسفند – میش :

  ● حرام کردن برخی غذاها بر یهود :

(انعام-146) وَعَلَی الَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمْنَا کُلَّ ذِی ظُفُرٍ وَمِنَ الْبَقَرِ وَالْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ شُحُومَهُمَا إِلاَّ مَا حَمَلَتْ ظُهُورُهُمَا أَوِ الْحَوَایَا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذَلِکَ جَزَیْنَاهُم بِبَغْیِهِمْ وِإِنَّا لَصَادِقُونَ

و بر یهودیان هر [حیوان] چنگال‏دارى را حرام کردیم و از گاو و گوسفند پیه آن دو را بر آنان حرام کردیم به استثناى پیه هایى که بر پشت آن دو یا بر روده هاست یا آنچه با استخوان درآمیخته است این [تحریم] را به سزاى ستم کردنشان به آنان کیفر دادیم و ما البته راستگوییم

   ● داستان موسی :

(طه-17-18) وَمَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَا مُوسَی - قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّأُ عَلَیْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَی غَنَمِی وَلِیَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَی

و اى موسى در دست راست تو چیست - گفت این عصاى من است بر آن تکیه می دهم و با آن براى گوسفندانم برگ مى تکانم و کارهاى دیگرى هم براى من از آن برمی آید

   ● داستان قضاوت داود :

(انبیاء-78) وَدَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ إِذْ یَحْکُمَانِ فِی الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِیهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَکُنَّا لِحُکْمِهِمْ شَاهِدِینَ

و داوود و سلیمان را [یاد کن] هنگامى که در باره آن کشتزار که گوسفندان مردم شب‏هنگام در آن چریده بودند داورى می کردند و [ما] شاهد داورى آنان بودیم

  ● بیان گوشتهای حلال :

(انعام-143) ثَمَانِیَةَ أَزْوَاجٍ مِّنَ الضَّأْنِ اثْنَیْنِ وَمِنَ الْمَعْزِ اثْنَیْنِ قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الأُنثَیَیْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ أَرْحَامُ الأُنثَیَیْنِ نَبِّؤُونِی بِعِلْمٍ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ

هشت فرد [آفرید و بر شما حلال کرد] از گوسفند دو تا و از بز دو تا بگو آیا [خدا] نرها[ى آنها] را حرام کرده یا ماده را یا آنچه را که رحم آن دو ماده در بر گرفته است اگر راست می گویید از روى علم به من خبر دهید

  ● داستان قضاوت داود :

(ص-23) إِنَّ هَذَا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِیَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَکْفِلْنِیهَا وَعَزَّنِی فِی الْخِطَابِ

این [شخص] برادر من است او را نود و نه میش و مرا یک میش است و می گوید آن را به من بسپار و در سخنورى بر من غالب آمده است

میمون :

  ● مسخ انسانها به شکل میمون :

(بقرة-65) وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَواْ مِنکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ کُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِینَ

و کسانى از شما را که در روز شنبه [از فرمان خدا] تجاوز کردند نیک شناختید پس ایشان را گفتیم بوزینگانى طردشده باشید

(مائدة-60) قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُم بِشَرٍّ مِّن ذَلِکَ مَثُوبَةً عِندَ اللّهِ مَن لَّعَنَهُ اللّهُ وَغَضِبَ عَلَیْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِیرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُوْلَـئِکَ شَرٌّ مَّکَاناً وَأَضَلُّ عَن سَوَاء السَّبِیلِ

بگو آیا شما را به بدتر از [صاحبان] این کیفر در پیشگاه خدا خبر دهم همانان که خدا لعنتشان کرده و بر آنان خشم گرفته و از آنان بوزینگان و خوکان پدید آورده و آنانکه طاغوت را پرستش کرده اند اینانند که از نظر منزلت بدتر و از راه راست گمراه ترند

(اعراف-166) فَلَمَّا عَتَوْاْ عَن مَّا نُهُواْ عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ کُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِینَ

و چون از آنچه از آن نهى شده بودند سرپیچى کردند به آنان گفتیم بوزینگانى رانده شده باشید

سگ :

  ● سگهای شکاری :

(مائدة-4) یَسْأَلُونَکَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُم مِّنَ الْجَوَارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللّهُ فَکُلُواْ مِمَّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ وَاذْکُرُواْ اسْمَ اللّهِ عَلَیْهِ وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ

از تو می پرسند چه چیزى براى آنان حلال شده است بگو چیزهاى پاکیزه براى شما حلال گردیده و [نیز صید] حیوانات شکارگر که شما بعنوان مربیان سگهاى شکارى از آنچه خدایتان آموخته به آنها تعلیم داده اید [براى شما حلال شده است] پس از آنچه آنها براى شما گرفته و نگاه داشته اند بخورید و نام خدا را بر آن ببرید و پرواى خدا بدارید که خدا زودشمار است

  ● داستان بلعم باعورا :

(اعراف-176) وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَـکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ذَّلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ

و اگر می خواستیم قدر او را به وسیله آن [آیات] بالا می بردیم اما او به زمین [=دنیا] گرایید و از هواى ن فس خود پیروى کرد از این رو داستانش چون داستان سگ است [که] اگر بر آن حمله ور شوى زبان از کام برآورد و اگر آن را رها کنى [باز هم] زبان از کام برآورد این م ث ل آن گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند پس این داستان را [براى آنان] حکایت کن شاید که آنان بیندیشند

 

  ● سگ اصحاب کهف :

(کهف-18) وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَکَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا

و می پندارى که ایشان بیدارند در حالى که خفته اند و آنها را به پهلوى راست و چپ می گردانیم و سگشان بر آستانه [غار] دو دست خود را دراز کرده [بود] اگر بر حال آنان اطلاع می یافتى گریزان روى از آنها برمی تافتى و از [مشاهده] آنها آکنده از بیم می شدى

(کهف-22) سَیَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَیَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَیْبِ وَیَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ قُل رَّبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا یَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِیلٌ فَلَا تُمَارِ فِیهِمْ إِلَّا مِرَاء ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِیهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا

به زودى خواهند گفت سه تن بودند [و] چهارمین آنها سگشان بود و می گویند پنج تن بودند [و] ششمین آنها سگشان بود تیر در تاریکى می اندازند و [عده اى] می گویند هفت تن بودند و هشتمین آنها سگشان بود بگو پروردگارم به شماره آنها آگاه تر است جز اندکى [کسى شماره] آنها را نمی داند پس در باره ایشان جز به صورت ظاهر جدال مکن و در مورد آنها از هیچ کس جویا مشو

خوک :

  ● حرام بودن گوشت خوک:

(بقرة-173) إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِیرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ

[خداوند] تنها مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را که [هنگام سر بریدن] نام غیر خدا بر آن برده شده بر شما حرام گردانیده است [ولى] کسى که [براى حفظ جان خود به خوردن آنها] ناچار شود در صورتى که ستمگر و متجاوز نباشد بر او گناهى نیست زیرا خدا آمرزنده و مهربان است

(مائدة-3) حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ ذَلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ

بر شما حرام شده است مردار و خون و گوشت خوک و آنچه به نام غیر خدا کشته شده باشد و [حیوان حلال گوشت] خفه شده و به چوب مرده و از بلندى افتاده و به ضرب شاخ مرده و آنچه درنده از آن خورده باشد مگر آنچه را [که زنده دریافته و خود] سر ببرید و [همچنین] آنچه براى بتان سربریده شده و [نیز] قسمت کردن شما [چیزى را] به وسیله تیرهاى قرعه این [کارها همه] نافرمانى [خدا]ست امروز کسانى که کافر شده اند از [کارشکنى در] دین شما نومید گردیده اند پس از ایشان مترسید و از من بترسید امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آیینى برگزیدم و هر کس دچار گرسنگى شود بی آنکه به گناه متمایل باشد [اگر از آنچه منع شده است بخورد] بى تردید خدا آمرزنده مهربان است

(انعام-145) قُل لاَّ أَجِدُ فِی مَا أُوْحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّمًا عَلَی طَاعِمٍ یَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن یَکُونَ مَیْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ

بگو در آنچه به من وحى شده است بر خورنده اى که آن را می خورد هیچ حرامى نمی یابم مگر آنکه مردار یا خون ریخته یا گوشت خوک باشد که اینها همه پلیدند یا [قربانیى که] از روى نافرمانى [به هنگام ذبح] نام غیر خدا بر آن برده شده باشد پس کسى که بدون سرکشى و زیاده خواهى [به خوردن آنها] ناچار گردد قطعا پروردگار تو آمرزنده مهربان است

(نحل-115) إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَالْدَّمَ وَلَحْمَ الْخَنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ

جز این نیست که [خدا] مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را که نام غیر خدا بر آن برده شده حرام گردانیده است [با این همه] هر کس که [به خوردن آنها] ناگزیر شود و سرکش و زیاده خواه نباشد قطعا خدا آمرزنده مهربان است

  ● مسخ شدن به شکل خوک :

(مائدة-60) قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُم بِشَرٍّ مِّن ذَلِکَ مَثُوبَةً عِندَ اللّهِ مَن لَّعَنَهُ اللّهُ وَغَضِبَ عَلَیْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِیرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُوْلَـئِکَ شَرٌّ مَّکَاناً وَأَضَلُّ عَن سَوَاء السَّبِیلِ

بگو آیا شما را به بدتر از [صاحبان] این کیفر در پیشگاه خدا خبر دهم همانان که خدا لعنتشان کرده و بر آنان خشم گرفته و از آنان بوزینگان و خوکان پدید آورده و آنانکه طاغوت را پرستش کرده اند اینانند که از نظر منزلت بدتر و از راه راست گمراه ترند

فیل :

  ● داستان اصحاب فیل:

(فیل-1) أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحَابِ الْفِیلِ

مگر ندیدى پروردگارت با پیلداران چه کرد

گرگ :

  ● داستان حضرت یوسف:

(یوسف-13) قَالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنِی أَن تَذْهَبُواْ بِهِ وَأَخَافُ أَن یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ

گفت اینکه او را بب رید سخت مرا اندوهگین می کند و می ترسم از او غافل شوید و گرگ او را بخورد

(یوسف-14) قَالُواْ لَئِنْ أَکَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذًا لَّخَاسِرُونَ

گفتند اگر گرگ او را بخورد با اینکه ما گروهى نیرومند هستیم در آن صورت ما قطعا [مردمى] بی مقدار خواهیم بود

(یوسف-17) قَالُواْ یَا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَکْنَا یُوسُفَ عِندَ مَتَاعِنَا فَأَکَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لِّنَا وَلَوْ کُنَّا صَادِقِینَ

گفتند اى پدر ما رفتیم مسابقه دهیم و یوسف را پیش کالاى خود نهادیم آنگاه گرگ او را خورد ولى تو ما را هر چند راستگو باشیم باور نمی دارى

مار و اژدها :

  ● عصای موسی:

(طه-20) فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِیَ حَیَّةٌ تَسْعَی

پس آن را انداخت و ناگاه مارى شد که به سرعت می خزید

(اعراف-107) فَأَلْقَی عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ ثُعْبَانٌ مُّبِینٌ

پس [موسى] عصایش را افکند و بناگاه اژدهایى آشکار شد

(شعراء-32) فَأَلْقَی عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ ثُعْبَانٌ مُّبِینٌ

پس عصاى خود بیفکند و بناگاه آن اژدهایى نمایان شد

(نمل-10) وَأَلْقِ عَصَاکَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ کَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّی مُدْبِرًا وَلَمْ یُعَقِّبْ یَا مُوسَی لَا تَخَفْ إِنِّی لَا یَخَافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ

و عصایت را بیفکن پس چون آن را همچون مارى کوچک دید که می جنبد پشت گردانید و به عقب بازنگشت اى موسى مترس که فرستادگان پیش من نمی ترسند

 (قصص-31) وَأَنْ أَلْقِ عَصَاکَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ کَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّی مُدْبِرًا وَلَمْ یُعَقِّبْ یَا مُوسَی أَقْبِلْ وَلَا تَخَفْ إِنَّکَ مِنَ الْآمِنِینَ

و [ فرمود: ] «عصای خود را بیفکن.» پس چون دید آن مِثْلِ ماری کوچک می جُنبد ، پشت کرد و برنگشت. «ای موسی ، پیش آی و مترس که تو در امانی.»

گورخر – شیر :   

  ● کسانیکه از تذکر رویگردانند:

(مدثر-50-51) فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ - کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ - فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةٍ

چرا آنها از تذکر روى گردانند- گویى گورخرانى رمیده اند - که از مقابل شیرى فرار کرده اند

ملخ ، شپش (آفت گیاهی)  ، غورباغه :

  ● عذاب قوم بنی اسرائیل:

(اعراف-133) فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمُ الطُّوفَانَ وَالْجَرَادَ وَالْقُمَّلَ وَالضَّفَادِعَ وَالدَّمَ آیَاتٍ مُّفَصَّلاَتٍ فَاسْتَکْبَرُواْ وَکَانُواْ قَوْمًا مُّجْرِمِینَ

پس بر آنان طوفان و ملخ و کنه ریز و غوکها و خون را به صورت نشانه هایى آشکار فرستادیم و باز سرکشى کردند و گروهى بدکار بودند

(قمر-7) خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ کَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُّنتَشِرٌ

در حالى که دیدگان خود را فروهشته اند چون ملخهاى پراکنده از گورها[ى خود] برمی آیند

کلاغ :

  ● داستان دفن هابیل توسط قابیل:

(مائدة-31) فَبَعَثَ اللّهُ غُرَابًا یَبْحَثُ فِی الأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءةَ أَخِیهِ قَالَ یَا وَیْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَـذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْءةَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ

پس خدا زاغى را برانگیخت که زمین را می کاوید تا به او نشان دهد چگونه جسد برادرش را پنهان کند [قابیل] گفت واى بر من آیا عاجزم که مثل این زاغ باشم تا جسد برادرم را پنهان کنم پس از [زمره] پشیمانان گردید

هد هد :

  ● داستان سلیمان و ملکه سبا :

(نمل-20) وَتَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَا أَرَی الْهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِینَ

و جویاى [حال] پرندگان شد و گفت مرا چه شده است که هدهد را نمی بینم یا شاید از غایبان است

زنبور عسل :

(نحل-68) وَأَوْحَی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا یَعْرِشُونَ

و پروردگار تو به زنبور عسل وحى [=الهام غریزى] کرد که از پاره اى کوهها و از برخى درختان و از آنچه داربست [و چفته سازى] می کنند خانه هایى براى خود درست کن

مگس :

(حج-73) یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَّا یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ

اى مردم م ث لى زده شد پس بدان گوش فرا دهید کسانى را که جز خدا می خوانید هرگز [حتى] مگسى نمی آفرینند هر چند براى [آفریدن] آن اجتماع کنند و اگر آن مگس چیزى از آنان برباید نمی توانند آن را بازپس گیرند طالب و مطلوب هر دو ناتوانند

پشه :

(بقرة-26) إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَن یَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُواْ فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُواْ فَیَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَـذَا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَیَهْدِی بِهِ کَثِیراً وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ

خداى را از اینکه به پشه اى یا فروتر [یا فراتر] از آن مَثَل زند شرم نیاید پس کسانى که ایمان آورده اند می دانند که آن [مَثَل] از جانب پروردگارشان بجاست ولى کسانى که به کفر گراییده اند می گویند خدا از این مَثَل چه قصد داشته است [خدا] بسیارى را با آن گمراه و بسیارى را با آن راهنمایى می کند و[لى] جز نافرمانان را با آن گمراه نمی کند

عنکبوت :

(عنکبوت-41) مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاء کَمَثَلِ الْعَنکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ

داستان کسانى که غیر از خدا دوستانى اختیار کرده اند همچون عنکبوت است که [با آب دهان خود] خانه اى براى خویش ساخته و در حقیقت اگر می دانستند سست ترین خانه ها همان خانه عنکبوت است

مورچه :

(نمل-18) حَتَّی إِذَا أَتَوْا عَلَی وَادِی النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ

تا آنگاه که به وادى مورچگان رسیدند مورچه اى [به زبان خویش] گفت اى مورچگان به خانه هایتان داخل شوید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندیده و ندانسته شما را پایمال کنند

موریانه :

(سبأ-14) فَلَمَّا قَضَیْنَا عَلَیْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَی مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ مَا لَبِثُوا فِی الْعَذَابِ الْمُهِینِ

پس چون مرگ را بر او مقرر داشتیم جز جنبنده اى خاکى [=موریانه] که عصاى او را [به تدریج] می خورد [آدمیان را] از مرگ او آگاه نگردانید پس چون [سلیمان] فرو افتاد براى جنیان روشن گردید که اگر غیب می دانستند در آن عذاب خفت آور [باقى] نمی ماندند

ماهی:

  ● داستان موسی و خضر :

(کهف-61) فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَیْنِهِمَا نَسِیَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَبًا

پس چون به محل برخورد دو [دریا] رسیدند ماهى خودشان را فراموش کردند و ماهى در دریا راه خود را در پیش گرفت [و رفت]

(کهف-63) قَالَ أَرَأَیْتَ إِذْ أَوَیْنَا إِلَی الصَّخْرَةِ فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِیهُ إِلَّا الشَّیْطَانُ أَنْ أَذْکُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَبًا

گفت دیدى وقتى به سوى آن صخره پناه جستیم من ماهى را فراموش کردم و جز شیطان [کسى] آن را از یاد من نبرد تا به یادش باشم و به طور عجیبى راه خود را در دریا پیش گرفت

  ● ممنوع بودن ماهیگیری در روز شنبه بر یهود:

(اعراف-163) واَسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی کَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَیَوْمَ لاَ یَسْبِتُونَ لاَ تَأْتِیهِمْ کَذَلِکَ نَبْلُوهُم بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ

و از اهالى آن شهرى که کنار دریا بود از ایشان جویا شو آنگاه که به [حکم] روز شنبه تجاوز می کردند آنگاه که روز شنبه آنان ماهیهایشان روى آب می آمدند و روزهاى غیر شنبه به سوى آنان نمی آمدند این گونه ما آنان را به سبب آنکه نافرمانى می کردند می آزمودیم

  ● داستان حضرت یونس:

(صافات-142) فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ

[او را به دریا افکندند] و عنبرماهى او را بلعید در حالى که او نکوهشگر خویش بود

(قلم-48) فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَلَا تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَی وَهُوَ مَکْظُومٌ

پس در [امتثال] حکم پروردگارت شکیبایى ورز و مانند همدم ماهى [=یونس] مباش آنگاه که اندوه زده ندا درداد

پروانه:

(قارعة-4) یَوْمَ یَکُونُ النَّاسُ کَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ

روزى که مردم چون پروانه[هاى] پراکنده گردند (در آستانه قیامت)

 

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی