قران العظیم

طبقه بندی موضوعی

۱۲ مطلب با موضوع «اصول اندیشه در قران» ثبت شده است

جمعه, ۲۲ دی ۱۴۰۲، ۱۲:۳۶ ب.ظ

سنت مهار گردنکشان

 

فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللّهِ وَ قَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَ آتَاهُ اللّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاء وَ لَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَـکِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْعَالَمِینَ(بقرة-251)

پس آنان را به اذن خدا شکست دادند و داوود جالوت را کشت و خداوند به او پادشاهى و حکمت ارزانى داشت و از آنچه مى‏خواست به او آموخت و اگر خداوند برخى از مردم را به وسیله برخى دیگر دفع نمى‏کرد قطعا زمین تباه مى‏گردید ولى خداوند نسبت به جهانیان تفضل دارد

الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَ لَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ  (حج-40)

همان کسانى که بناحق از خانه ‏هایشان بیرون رانده شدند [آنها گناهى نداشتند] جز اینکه مى‏گفتند پروردگار ما خداست و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض دیگر دفع نمى‏کرد صومعه ‏ها و کلیساها و کنیسه ‏ها و مساجدى که نام خدا در آنها بسیار برده مى‏شود سخت ویران مى‏شد و قطعا خدا به کسى که [دین] او را یارى مى‏کند یارى مى‏دهد چرا که خدا سخت نیرومند شکست‏ ناپذیر است

 

فَإِذَا جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَادًا لَّنَا أُوْلِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّیَارِ وَ کَانَ وَعْدًا مَّفْعُولاً (اسراء-5)

پس آنگاه که وعده [تحقق] نخستین آن دو فرا رسد بندگانى از خود را که سخت نیرومندند بر شما مى‏گماریم تا میان خانه ‏ها[یتان براى قتل و غارت شما] به جستجو درآیند و این تهدید تحقق‏ یافتنى است

یکی از سنتهای الهی دفع فساد و گردنکشی گروهی از انسانها با گروهی دیگر است . در واقع خداوند برای دفع طغیان یک گروه ، به گروه دیگری از انسانها یاری و مدد میرساند و انها را بر علیه گروه طغیانگر میشوراند. گروهی که در برابر گروه طغیانگر قرار میگیرد لزوما اهل ایمان نیست از اینرو در دو ایه نخست از عبارت «دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ » به معنی دفع مردم با مردم استفاده شده است . در ایه سوم  خداوند در مقابل فساد نخستین بنی اسرائیل « عِبَادًا لَّنَا » یعنی بندگانی از خود را بر علیه آنها برمی انگیزد.

خداوند هدف از انجام این امر را جلوگیری از گسترش فساد در زمین و حفاظت از اماکنی که در آنجا خداوند عبادت میشود و همچنین یاری و نصرت اهل ایمان ذکر میکند که این امر ، از فضل پروردگار و نشانه قدرت و عزت اوست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۰۲ ، ۱۲:۳۶

در نگاه برخی از افراد ، قرآن کتاب مقدس مسلمانان است که حاوی اصول عقاید ، احکام شرعی ، اصول اخلاقی و برخی داستانهای تاریخی است . البته همه این موارد در قرآن هست ولی قرآن تنها این موارد نیست . با دقت و تامل در آیات قرآن این نکته روشن میشود  که بخش مهمی از آیات قران ارتباط مستقیم با اصول عقلی و مفاهیم مرتبط با عقلگرایی دارد و در واقع هدف اصلی از نزول قرآن رشد عقلی انسانها و مبارزه با جهل بوده و این کتاب تنها برای مسلمانان نازل نشده است .

منظور از اصول عقلی و مفاهیم مرتبط با عقل گرایی ، در واقع اصول و مفاهیم مشترکی است که برای همه انسانهای اندیشمند از همه مکاتب و جوامع بشری قابل فهم و پذیرش باشد ، دقیقا مانند یک زبان مشترک که با آن میتوان بین همه مذاهب ، مکاتب و جوامع بشری ارتباط برقرار کرده و از این طریق حق را گسترش داده و باطل را از میان برد.

با تبیین آیاتی که ارتباط مستقیم با موضوع عقل و عقلگرایی دارند می توان قرآن را برای همه مردم صرف نظر از دین و ملیتشان قابل استفاده کرد و حقانیت دین اسلام و عظمت و اعجاز قرآن کریم را برای همگان اثبات کرد .

سعی ما بر این است که در یک سلسله از مقالات ، اصول عقلی و مفاهیم مرتبط با عقل گرایی را  از آیات قرآن استخراج کرده و با بیانی ساده و به دور از مباحث فلسفی و کلامی ارائه کنیم .

البته در این راه یک مشکل بزرگ وجود دارد و آن اینست که در قران بر خلاف سایر کتابها و نوشته های رایج ، موضوعات به صورت دسته بندی شده نیامده است و بسیاری از موضوعات و حتی داستانهای قران به صورت پراکنده در لابلای آیات قرار گرفته اند و یک سوره و حتی یک آیه ممکن است موضوعات زیادی را شامل باشد .

این شیوه نگارش قرآن ممکن است در برخورد اول به عنوان یک نقطه ضعف تلقی شود  ولی افرادیکه با قرآن انس و آشنایی بیشتری دارند به خوبی میدانند که این امر خود از جنبه های اعجاز قرآن است که تاکنون کمتر به آن توجه شده چرا که این شیوه نگارش علاوه بر اینکه باعث مصونیت قرآن از تحریف میشود  همانند یک پازل و معمای بزرگ جذابیت فوق العاده ای را برای پژوهشگران به همراه می آورد .

با این اوصاف استخراج اصول و مفاهیم عقلی به صورت کامل در قرآن ، کار چندان ساده ای نبوده و نیازمند پژوهشهای بسیار است . در این مقاله فهرستی از مهمترین اصول و مفاهیم عقلی که در قرآن به آنها پرداخته شده آورده شده تا بعدا در مقالات مستقل هریک از این آیتمها تشریح گردد:

  • اهمیت علم و دانش و تعلیم و تعلم به عنوان مهمترین ابزار برای رسیدن به عقل گرایی
  • مفاهیم مرتبط با فکر و اندیشه در قرآن ( تعقل ، تدبر، تفکر، تفقه)
  • نگاه دقیق به پدیده ها و واقعیتهای عالم هستی
  • درست شنیدن و گوش دادن و انتخاب بهترین گفته ها
  • عدم تکیه بر ظن و گمان ، اهمیت یقین و پرهیز از پیروی از چیزی که به ان علم نداریم
  • مشورت و اشتراک معلومات بین مردم واهمیت  ارتباط با خردمندان و دانشمندان
  • اهمیت یادآوری ، تکرار ، موعظه و پرهیز از فراموشی و غفلت و بی توجهی
  • سیر و گردش در زمین  به منظور رشد عقلی و با خبر شدن از احوالات جوامع مختلف
  • عدم توجه به اکثریت و اهمیت دادن کیفیت به جای کمیت
  • پرهیز از قضاوت عجولانه
  • نفی تقلید کورکورانه
  • انتشار حقایق ، پرهیز از کتمان حقیقت ، ترویج صدق و راستی
  • پرهیز از دامن زدن به شبهات و تمسک به محکمات ، تکیه بر اصول و بدیهیات ، عدم توجه به شایعات
  • تامل در تاریخ و احوالات اقوام و جوامع دیگر و استفاده از تجارب قبلی
  • پرهیز از آمیختن  حق و باطل یا مطالب درست و غلط
  • ترویج روش مباحثه و استدلال صحیح و پرهیز از جدل و استهزا  ، پذیرش حقیقت و دوری از کبر و غرور
  • استفاده از مثل برای فهم موضوع
  •  استفاده قرآن از نظام علی و معلولی ، رابطه علت و معلول و اصل علیت به عنوان پایه تفکرات عقلانی
  • ترویج صبر و پایداری و پرهیز از عجله و شتاب
  • اهمیت قسط و عدل و میزان و اندازه گیری
  • ....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۱۵
چهارشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۷، ۱۰:۲۶ ق.ظ

صراط مستقیم

صراط مستقیم

در قرآن سه عبارت «صراط» ، «سبیل» و «طریق» ، به معنی راه و روش آمده است که در این میان عبارت «صراط» که بیشتر با عبارت «مستقیم» همراه شده از اهمیت ویژه ای برخوردار است .

«صراط» همه جا به صورت مفرد استفاده شده در حالیکه «سبیل» و «طریق» به صورت جمع نیز بکار گرفته شده است (سُبُل و طرائق). بنابراین «صراط مستقیم» تنها یک راه است در حالیکه «سبیل» میتواند راههای متعددی باشد .

عبارت «سبیل» هر گاه با عبارت «الله» همراه گردد به معنی راه منتهى به پاداش و رضای حق تعالی است. بنابراین «سبیل اللَّه» عبارت است از هر عمل نیکى که موجب تقرب به خداوند است مانند چهاد ، هجرت ، انفاق و ...

میتوان صراط را به یک مسیر اصلی و بزرگراه تشبیه کرد که مسیرهای فرعی و کوچکتر (سبیل) به آن ختم میشود.

به طور خلاصه  «صراط مستقیم»  درست ترین و صحیح ترین راه به سوی بهترین و  عالیترین مقصد ممکن یعنی خداوند است .

 ویژگیهای «صراط مستقیم»  عبارتند از :

  ●  درست ترین و صحیح ترین راه است

  ●  راهی است که به عالی ترین مقصد ختم میشود

 ●  مسیر سعادت ، خوشبختی و کمال انسان است

 ●  خود خداوند و اولیای او همسفر انسان در این راه هستند

 ●  راهی است سرشار از امنیت و آرامش

 ●  راهی است سازگار و متناسب با فطرت انسان

 ●  راهی است سرشار از مواهب و نعمت و زیبایی

 ●  راهی است میانه و معتدل بدور از افراط و تفریط

 ●  راهی است که رسیدن به مقصد در آن تضمین شده است.

 ●  راهی است از ظلمت و گمراهی به سمت نور و هدایت

 ●  راهی است پیوسته و همیشگی نه راهی منقطع و موقت

 

میتوان «صراط مستقیم»  را به راهی تشبیه کرد که به شهری بسیار زیبا منتهی میشود بدیهی است که این سفر (مانند هر سفری) بدون سختی و ترک آسایش ممکن نمیشود با این حال مسیر سفر ایمن و سرشار از زیبایی ها ، دیدنیها و طعامهاست با همسفرانی خوب .

واضح است که برای رسین به یک شهر در ابتدا بایستی راه را پیدا کرد بنابراین پیدا کردن راه هم یک هدف و مقصد میانی به حساب می آید . به همین علت ما در نماز ، برای هدایت شدن به «صراط مستقیم» دعا می کنیم .

این امر نشان میدهد که نماز تنها یک وسیله و مقدمه برای هدایت انسان به «صراط مستقیم» است و ممکن است نمازگزارانی باشند که در «صراط مستقیم» نباشند.

در قرآن گاهی بجای «صراط مستقیم» از عبارات دیگری مانند  «صِرَاطِ اللَّه» ، «صراط» ، «هُدًی مُّسْتَقِیم» ، «طَرِیقٍ مُّسْتَقِیم» ، «صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِید» ، «صِرَاطًا سَوِیًّا»  ، «الصِّرَاطِ السَّوِیّ» ،« صِرَاطِ الْحَمِید» ، « سَوَاء الصِّرَاط» ، «طریق» و «الرُشد» استفاده شده است .

در قرآن پرستش ، بندگی و اطاعت خداوند «صراط مستقیم» نامیده شده و تمسک به خداوند ، ایمان به او ، پیروی از کتب و ادیان آسمانی و پیامبران الهی ، وسایل هدایت انسان به «صراط مستقیم» معرفی شده است .

همچنین «صراط مستقیم» راهی است که انسان را به سوی نعمتهای الهی هدایت میکند. البته نعمتی که با آن رضایت و خشنودی پروردگار حاصل شود و باعث گمراهی و تباهی انسان نشود .

بنابر این در جریان حرکت در «صراط مستقیم» ، انسان با اطاعت و بندگی خداوند به تدریج از نعمتهای الهی بهره مند شده و روز به روز بر رضایت و خشنودیش از خدا افزوده میشود . ضمن اینکه حرکت در این مسیر ، رضایت و خشنودی خداوند را نیز بدنبال دارد.

به علاوه «صراط مستقیم» ، راه رسیدن انسان به و رشد و کمال است.

با دقت در آیات قرآن می توان گفت مقصد اصلی «صراط مستقیم» ، خود خداوند است . یعنی «صراط مستقیم» انسان را به سوی خداوند که با ارزشترین ، با عظمت ترین و باشکوهترین واقعیت در عالم هستی است هدایت میکند.

در یکی از آیات مطلب متفاوتی ذکر شده :

(هود-56) ... إِنَّ رَبِّی عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ «به راستى پروردگار من بر صراط مستقیم است» .

روشن است که  توصیفات ذکر شده برای «صراط مستقیم»  ، از قبیل بندگی ، رسیدن به نعمت و رسیدن به رشد و کمال ، در مورد خداوند صدق نمی کند. در واقع معنی این آیه این است که کارهای خداوند همه صحیح و درست و بر پایه عقل ، حق و عدل است .

بنابراین مفهوم اصلی «صراط مستقیم» در مورد خداوند حرکت در مسیر درست و صحیح  بر پایه عقل حق و عدل است ولی برای انسان «صراط مستقیم» مسیری است به سوی سعادت ، خوشبختی و کمال  که از همه مسیرها بهتر ، صحیح تر ، با فطرت انسان سازگار تر ، معتدلتر ، پیوسته و دائمی باشد .

 

آیات :

صراط مستقیم پرستش و بندگی خداوند است:

(آل عمران-51) إِنَّ اللّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَـذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ

در حقیقت خداوند پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بپرستید [که ] راه راست این است

(مریم-36) وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ

و در حقیقت خداست که پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بپرستید این است راه راست

(یس-61) وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ

و اینکه مرا بپرستید این است راه راست

(زخرف-64) إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ

در حقیقت خداست که خود پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بپرستید این است راه راست

(حجر-41) قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ

فرمود این راهى است راست [که] به سوى من [منتهى می شود]

=======================================

ایمان به خدا و تمسک به او :

 (نساء-175) فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُواْ بِاللّهِ وَاعْتَصَمُواْ بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَةٍ مِّنْهُ وَفَضْلٍ وَیَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا

و اما کسانى که به خدا گرویدند و به او تمسک جستند به زودى [خدا] آنان را در جوار رحمت و فضلى از جانب خویش درآورد و ایشان را به سوى خود به راهى راست هدایت کند

 (آل عمران-101) وَکَیْفَ تَکْفُرُونَ وَأَنتُمْ تُتْلَی عَلَیْکُمْ آیَاتُ اللّهِ وَفِیکُمْ رَسُولُهُ وَمَن یَعْتَصِم بِاللّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

و چگونه کفر می ورزید با اینکه آیات خدا بر شما خوانده می شود و پیامبر او میان شماست و هر کس به خدا تمسک جوید قطعا به راه راست هدایت شده است

==============================================

پیروی از دستورات الهی:

(زخرف-61) وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ

و همانا آن نشانه اى براى [فهم] رستاخیز است پس زنهار در آن تردید مکن و از من پیروى کنید این است راه راست

=====================================

 راه کسانیکه خدا به آنها نعمت بخشیده و از آنها خشنود است و گمراه نیستند :

(حمد-6) اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ (7) صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ

ما را به راه راست هدایت فرما-راه آنان که نعمت بخشیدی به آنان نه [راه] خشمگیرند و نه [راه] گمراهان

===========================================================

خداوند خود بر صراط مستقیم است :

(هود-56) إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللّهِ رَبِّی وَرَبِّکُم مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا إِنَّ رَبِّی عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

در حقیقت من بر خدا پروردگار خودم و پروردگار شما توکل کردم هیچ جنبنده اى نیست مگر اینکه او مهار هستی اش را در دست دارد به راستى پروردگار من بر راه راست است

===============================

پیامبر بر صراط مستقیم است :

(یس-3) إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ (4) عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

که قطعا تو از [جمله] پیامبرانى بر راهى راست

(زخرف-43) فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ إِنَّکَ عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

پس به آنچه به سوى تو وحى شده است چنگ زن که تو بر راهى راست قرار دارى

===============================

پیامبر مردم را به صراط مستقیم فرا میخواند:

(مؤمنون-73) وَإِنَّکَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

و در حقیقت این تویى که جدا آنها را به راه راست می خوانى

(شورى-52) وَکَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا کُنتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلَا الْإِیمَانُ وَلَکِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِی بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ (53) صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ أَلَا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الأمُورُ

وهمین گونه روحى از امر خودمان به سوى تو وحى کردیم تو نمی دانستى کتاب چیست و نه ایمان [کدام است] ولى آن را نورى گردانیدیم که هر که از بندگان خود را بخواهیم به وسیله آن راه می نماییم و به راستى که تو به خوبى به راه راست هدایت می کنى-  راه همان خدایى که آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست هش‏دار که [همه] کارها به خدا بازمی گردد

================================================

عبارات معادل «صراط مستقیم» در قرآن :

(حج-67) لِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَکًا هُمْ نَاسِکُوهُ فَلَا یُنَازِعُنَّکَ فِی الْأَمْرِ وَادْعُ إِلَی رَبِّکَ إِنَّکَ لَعَلَی هُدًی مُّسْتَقِیمٍ

براى هر امتى مناسکى قرار دادیم که آنها بدان عمل می کنند پس نباید در این امر با تو به ستیزه برخیزند به راه پروردگارت دعوت کن زیرا تو بر راهى راست قرار دارى

(ابراهیم-1) الَر کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَی صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ

الف لام راء کتابى است که آن را به سوى تو فرود آوردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکیها به سوى روشنایى بیرون آورى به سوى راه آن شکست ناپذیر ستوده

(مریم-43) یَا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جَاءنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِرَاطًا سَوِیًّا

اى پدر به راستى مرا از دانش [وحى حقایقى به دست] آمده که تو را نیامده است پس از من پیروى کن تا تو را به راهى راست هدایت نمایم

(طه-135) قُلْ کُلٌّ مُّتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِیِّ وَمَنِ اهْتَدَی

بگو همه در انتظارند پس در انتظار باشید زودا که بدانید یاران راه راست کیانند و چه کسى راه یافته است

(حج-24) وَهُدُوا إِلَی الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَی صِرَاطِ الْحَمِیدِ

و به گفتار پاک هدایت می شوند و به سوى راه [خداى] ستوده هدایت می گردند

(مؤمنون-74) وَإِنَّ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاکِبُونَ

و به راستى کسانى که به آخرت ایمان ندارند از راه [درست] سخت منحرفند

(سبأ-6) وَیَرَی الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَیَهْدِی إِلَی صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ

و کسانى که از دانش بهره یافته اند می دانند که آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده حق است و به راه آن عزیز ستوده[صفات] راهبرى می کند

(ص-22) إِذْ دَخَلُوا عَلَی دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَی بَعْضُنَا عَلَی بَعْضٍ فَاحْکُم بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَی سَوَاء الصِّرَاطِ

وقتى [به طور ناگهانى] بر داوود درآمدند و او از آنان به هراس افتاد گفتند مترس [ما] دو مدعى [هستیم] که یکى از ما بر دیگرى تجاوز کرده پس میان ما به حق داورى کن و از حق دور مشو و ما را به راه راست راهبر باش

(نساء-168) إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَظَلَمُواْ لَمْ یَکُنِ اللّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَلاَ لِیَهْدِیَهُمْ طَرِیقاً

کسانى که کفر ورزیدند و ستم کردند خدا بر آن نیست که آنان را بیامرزد و به راهى هدایت کند

(جن-16) وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُم مَّاء غَدَقًا

و اگر [مردم] در راه درست پایدارى ورزند قطعا آب گوارایى بدیشان نوشانیم

(احقاف-30) قَالُوا یَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا کِتَابًا أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسَی مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ وَإِلَی طَرِیقٍ مُّسْتَقِیمٍ

گفتند اى قوم ما ما کتابى را شنیدیم که بعد از موسى نازل شده [و] تصدیق‏کننده [کتابهاى] پیش از خود است و به سوى حق و به سوى راهى راست راهبرى می کند

 (جن-2) یَهْدِی إِلَی الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَن نُّشْرِکَ بِرَبِّنَا أَحَدًا

[که] به راه راست هدایت می کند پس به آن ایمان آوردیم و هرگز کسى را شریک پروردگارمان قرار نخواهیم داد

 (تکویر-28) لِمَن شَاء مِنکُمْ أَن یَسْتَقِیمَ

براى هر یک از شما که خواهد به راه راست رود

========================

مستقیم به معنی درست ، صحیح ، دقیق :

(اسراء-35) وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذا کِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً

و چون پیمانه می کنید پیمانه را تمام دهید و با ترازوى درست بسنجید که این بهتر و خوش فرجام تر است

(شعراء-182) وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ

و با ترازوى درست بسنجید

============================

راه آسان :

(اعلى-8) وَنُیَسِّرُکَ لِلْیُسْرَی

و براى تو آسانترین [راه] را فراهم می گردانیم

(لیل-7) فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی

بزودى راه آسانى پیش پاى او خواهیم گذاشت

=====================

خدا هر کس را بخواهد به راه راست هدایت میکند :

(بقرة-142) سَیَقُولُ السُّفَهَاء مِنَ النَّاسِ مَا وَلاَّهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کَانُواْ عَلَیْهَا قُل لِّلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ یَهْدِی مَن یَشَاء إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

به زودى مردم کم خرد خواهند گفت چه چیز آنان را از قبله اى که بر آن بودند رویگردان کرد بگو مشرق و مغرب از آن خداست هر که را خواهد به راه راست هدایت می کند

(بقرة-213) کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ فَهَدَی اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ یَهْدِی مَن یَشَاء إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

مردم امتى یگانه بودند پس خداوند پیامبران را نویدآور و بیم دهنده برانگیخت و با آنان کتاب [خود] را بحق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى کند و جز کسانى که [کتاب] به آنان داده شد پس از آنکه دلایل روشن براى آنان آمد به خاطر ستم [و حسدى] که میانشان بود [هیچ کس] در آن اختلاف نکرد پس خداوند آنان را که ایمان آورده بودند به توفیق خویش به حقیقت آنچه که در آن اختلاف داشتند هدایت کرد و خدا هر که را بخواهد به راه راست هدایت می کند

(مائدة-16) یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَیُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

خدا هر که را از خشنودى او پیروى کند به وسیله آن [کتاب] به راه هاى سلامت رهنمون می شود و به توفیق خویش آنان را از تاریکیها به سوى روشنایى بیرون می برد و به راهى راست هدایتشان می کند

(انعام-39) وَالَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا صُمٌّ وَبُکْمٌ فِی الظُّلُمَاتِ مَن یَشَإِ اللّهُ یُضْلِلْهُ وَمَن یَشَأْ یَجْعَلْهُ عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

و کسانى که آیات ما را دروغ پنداشتند در تاریکیها[ى کفر] کر و لالند هر که را خدا بخواهد گمراهش می گذارد و هر که را بخواهد بر راه راست قرارش می دهد

(ملک-22) أَفَمَن یَمْشِی مُکِبًّا عَلَی وَجْهِهِ أَهْدَی أَمَّن یَمْشِی سَوِیًّا عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

پس آیا آن کس که نگونسار راه می پیماید هدایت یافته تر است یا آن کس که ایستاده بر راه راست می رود

 (انعام-87) وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّیَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَیْنَاهُمْ وَهَدَیْنَاهُمْ إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

و از پدران و فرزندان و برادرانشان برخى را [بر جهانیان برترى دادیم] و آنان را برگزیدیم و به راه راست راهنمایى کردیم

(انعام-161) قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ دِینًا قِیَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ

بگو آرى پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده است دینى پایدار آیین ابراهیم حق‏گراى و او از مشرکان نبود

(یونس-25) وَاللّهُ یَدْعُو إِلَی دَارِ السَّلاَمِ وَیَهْدِی مَن یَشَاء إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

و خدا [شما را] به سراى سلامت فرا می خواند و هر که را بخواهد به راه راست هدایت می کند

(نحل-121) شَاکِرًا لِّأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

[و] نعمتهاى او را شکرگزار بود [خدا] او را برگزید و به راهى راست هدایتش کرد

(حج-54) وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

و تا آنان که دانش یافته اند بدانند که این [قرآن] حق است [و] از جانب پروردگار توست و بدان ایمان آورند و دلهایشان براى او خاضع گردد و به راستى خداوند کسانى را که ایمان آورده اند به سوى راهى راست راهبر است

(نور-46) لَقَدْ أَنزَلْنَا آیَاتٍ مُّبَیِّنَاتٍ وَاللَّهُ یَهْدِی مَن یَشَاء إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

قطعا آیاتى روشنگر فرود آورده ایم و خدا هر که را بخواهد به راه راست هدایت می کند

 

==============================================

(نحل-76) وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَّجُلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَبْکَمُ لاَ یَقْدِرُ عَلَی شَیْءٍ وَهُوَ کَلٌّ عَلَی مَوْلاهُ أَیْنَمَا یُوَجِّههُّ لاَ یَأْتِ بِخَیْرٍ هَلْ یَسْتَوِی هُوَ وَمَن یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

و خدا م ث لى [دیگر] می زند دو مردند که یکى از آنها لال است و هیچ کارى از او برنمی آید و او سربار خداوندگارش می باشد هر جا که او را می فرستد خیرى به همراه نمی آورد آیا او با کسى که به عدالت فرمان می دهد و خود بر راه راست است یکسان است

(ملک-22) أَفَمَن یَمْشِی مُکِبًّا عَلَی وَجْهِهِ أَهْدَی أَمَّن یَمْشِی سَوِیًّا عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

پس آیا آن کس که نگونسار راه می پیماید هدایت یافته تر است یا آن کس که ایستاده بر راه راست می رود       

==========================================

(نساء-68) وَلَهَدَیْنَاهُمْ صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا

و قطعا آنان را به راهى راست هدایت می کردیم

 (انعام-126) وَهَـذَا صِرَاطُ رَبِّکَ مُسْتَقِیمًا قَدْ فَصَّلْنَا الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ

و راه راست پروردگارت همین است ما آیات [خود] را براى گروهى که پند می گیرند به روشنى بیان نموده ایم

(انعام-153) وَأَنَّ هَـذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ

و [بدانید] این است راه راست من پس از آن پیروى کنید و از راه ها[ى دیگر] که شما را از راه وى پراکنده می سازد پیروى مکنید اینهاست که [خدا] شما را به آن سفارش کرده است باشد که به تقوا گرایید

(اعراف-16) قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ

گفت پس به سبب آنکه مرا به بیراهه افکندى من هم براى [فریفتن] آنان حتما بر سر راه راست تو خواهم نشست

 (صافات-118) وَهَدَیْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ

و هر دو را به راه راست هدایت کردیم

(احقاف-30) قَالُوا یَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا کِتَابًا أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسَی مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ وَإِلَی طَرِیقٍ مُّسْتَقِیمٍ

گفتند اى قوم ما ما کتابى را شنیدیم که بعد از موسى نازل شده [و] تصدیق‏کننده [کتابهاى] پیش از خود است و به سوى حق و به سوى راهى راست راهبرى می کند

(فتح-2) لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا

تا خداوند از گناه گذشته و آینده تو درگذرد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهى راست هدایت کند

(فتح-20) وَعَدَکُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ کَثِیرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَکُمْ هَذِهِ وَکَفَّ أَیْدِیَ النَّاسِ عَنکُمْ وَلِتَکُونَ آیَةً لِّلْمُؤْمِنِینَ وَیَهْدِیَکُمْ صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا

و خدا به شما غنیمتهاى فراوان [دیگرى] وعده داده که به زودى آنها را خواهید گرفت و این [پیروزى] را براى شما پیش انداخت و دستهاى مردم را از شما کوتاه ساخت و تا براى مؤمنان نشانه اى باشد و شما را به راه راست هدایت کند

============================

طریق- طریقة - طرائق :

(نساء-169) إِلاَّ طَرِیقَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا وَکَانَ ذَلِکَ عَلَی اللّهِ یَسِیرًا

مگر راه جهنم که همیشه در آن جاودانند و این [کار] براى خدا آسان است

(طه-63) قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ یُرِیدَانِ أَن یُخْرِجَاکُم مِّنْ أَرْضِکُم بِسِحْرِهِمَا وَیَذْهَبَا بِطَرِیقَتِکُمُ الْمُثْلَی

[فرعونیان] گفتند قطعا این دو تن ساحرند [و] می خواهند شما را با سحر خود از سرزمینتان بیرون کنند و آیین والاى شما را براندازند

(طه-77) وَلَقَدْ أَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقًا فِی الْبَحْرِ یَبَسًا لَّا تَخَافُ دَرَکًا وَلَا تَخْشَی

و در حقیقت به موسى وحى کردیم که بندگانم را شبانه ببر و راهى خشک در دریا براى آنان باز کن که نه از فرارسیدن [دشمن] بترسى و نه [از غرق‏شدن] بیمناک باشى

(طه-104) نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُونَ إِذْ یَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَةً إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا یَوْمًا

ما داناتریم به آنچه می گویند آنگاه که نیک‏آیین‏ترین آنان می گوید جز یک روز بیش نمانده اید

(مؤمنون-17) وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ وَمَا کُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَافِلِینَ

و به راستى [ما] بالاى سر شما هفت راه [آسمانى] آفریدیم و از [کار] آفرینش غافل نبوده ایم

(جن-11) وَأَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَلِکَ کُنَّا طَرَائِقَ قِدَدًا

و از میان ما برخى درستکارند و برخى غیر آن و ما فرقه هایى گوناگونیم

=========================================

سبیل و سبل :

(مائدة-16) یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَیُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

خدا هر که را از خشنودى او پیروى کند به وسیله آن [کتاب] به راه هاى سلامت رهنمون می شود و به توفیق خویش آنان را از تاریکیها به سوى روشنایى بیرون می برد و به راهى راست هدایتشان می کند

(انعام-153) وَأَنَّ هَـذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ

و [بدانید] این است راه راست من پس از آن پیروى کنید و از راه ها[ى دیگر] که شما را از راه وى پراکنده می سازد پیروى مکنید اینهاست که [خدا] شما را به آن سفارش کرده است باشد که به تقوا گرایید

(ابراهیم-12) وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَکَّلَ عَلَی اللّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَی مَا آذَیْتُمُونَا وَعَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ

و چرا بر خدا توکل نکنیم و حال آنکه ما را به راه هایمان رهبرى کرده است و البته ما بر آزارى که به ما رساندید شکیبایى خواهیم کرد و توکل‏کنندگان باید تنها بر خدا توکل کنند

(نحل-15) وَأَلْقَی فِی الأَرْضِ رَوَاسِیَ أَن تَمِیدَ بِکُمْ وَأَنْهَارًا وَسُبُلاً لَّعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ

و در زمین کوههایى استوار افکند تا شما را نجنباند و رودها و راهها [قرار داد] تا شما راه خود را پیدا کنید

(نحل-69) ثُمَّ کُلِی مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلاً یَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاء لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ

سپس از همه میوه ها بخور و راههاى پروردگارت را فرمانبردارانه بپوى [آنگاه] از درون [شکم] آن شهدى که به رنگهاى گوناگون است بیرون می آید در آن براى مردم درمانى است راستى در این [زندگى زنبوران] براى مردمى که تفکر می کنند نشانه [قدرت الهى] است

(طه-53) الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَکَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلًا وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتَّی

همان کسى که زمین را برایتان گهواره اى ساخت و براى شما در آن راهها ترسیم کرد و از آسمان آبى فرود آورد پس به وسیله آن رستنیهاى گوناگون جفت جفت بیرون آوردیم

(انبیاء-31) وَجَعَلْنَا فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَن تَمِیدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِیهَا فِجَاجًا سُبُلًا لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ

و در زمین کوههایى استوار نهادیم تا مبادا [زمین] آنان [=مردم] را بجنباند و در آن راههایى فراخ پدید آوردیم باشد که راه یابند

(عنکبوت-69) وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ

و کسانى که در راه ما کوشیده اند به یقین راه هاى خود را بر آنان می نماییم و در حقیقت خدا با نیکوکاران است

(زخرف-10) الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَجَعَلَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلًا لَّعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ

همان کسى که این زمین را براى شما گهواره اى گردانید و براى شما در آن راهها نهاد باشد که راه یابید

(نوح-20) لِتَسْلُکُوا مِنْهَا سُبُلًا فِجَاجًا

تا در راههاى فراخ آن بروید

=========================

(بقرة-190) وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبِّ الْمُعْتَدِینَ

و در راه خدا با کسانى که با شما می جنگند بجنگید ولى از اندازه درنگذرید زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست نمی دارد

(بقرة-195) وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ

و در راه خدا انفاق کنید و خود را با دست خود به هلاکت میفکنید و نیکى کنید که خدا نیکوکاران را دوست می دارد

(بقرة-273) لِلْفُقَرَاء الَّذِینَ أُحصِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ لاَ یَسْتَطِیعُونَ ضَرْبًا فِی الأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاء مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِیمَاهُمْ لاَ یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ

[ این صدقات ] برای آن [ دسته از ] نیازمندانی است که در راه خدا فرومانده اند ، و نمی توانند [ برای تأمین هزینه زندگی ] در زمین سفر کنند. از شدّت خویشتن داری ، فرد بی اطلاع ، آنان را توانگر می پندارد. آنها را از سیمایشان می شناسی. با اصرار ، [ چیزی ] از مردم نمی خواهند. و هر مالی [ به آنان ] انفاق کنید ، قطعاً خدا از آن آگاه است.

(آل عمران-146) وَکَأَیِّن مِّن نَّبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَکَانُواْ وَاللّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ

و چه بسیار پیامبرانى که همراه او توده هاى انبوه کارزار کردند و در برابر آنچه در راه خدا بدیشان رسید سستى نورزیدند و ناتوان نشدند و تسلیم [دشمن] نگردیدند و خداوند شکیبایان را دوست دارد

(نساء-89) وَدُّواْ لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُواْ فَتَکُونُونَ سَوَاء فَلاَ تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ أَوْلِیَاء حَتَّی یُهَاجِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدتَّمُوهُمْ وَلاَ تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ وَلِیًّا وَلاَ نَصِیرًا

همان گونه که خودشان کافر شده اند آرزو دارند [که شما نیز] کافر شوید تا با هم برابر باشید پس زنهار از میان ایشان براى خود دوستانى اختیار مکنید تا آنکه در راه خدا هجرت کنند پس اگر روى برتافتند هر کجا آنان را یافتید به اسارت بگیرید و بکشیدشان و از ایشان یار و یاورى براى خود مگیرید

(نساء-94) یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَتَبَیَّنُواْ وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَی إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فَعِندَ اللّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَةٌ کَذَلِکَ کُنتُم مِّن قَبْلُ فَمَنَّ اللّهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُواْ إِنَّ اللّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا

اى کسانى که ایمان آورده اید چون در راه خدا سفر می کنید [خوب] رسیدگى کنید و به کسى که نزد شما [اظهار] اسلام می کند مگویید تو مؤمن نیستى [تا بدین بهانه] متاع زندگى دنیا را بجویید چرا که غنیمتهاى فراوان نزد خداست قبلا خودتان [نیز] همین گونه بودید و خدا بر شما منت نهاد پس خوب رسیدگى کنید که خدا همواره به آنچه انجام می دهید آگاه است

(اعراف-146) سَأَصْرِفُ عَنْ آیَاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَإِن یَرَوْاْ کُلَّ آیَةٍ لاَّ یُؤْمِنُواْ بِهَا وَإِن یَرَوْاْ سَبِیلَ الرُّشْدِ لاَ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً وَإِن یَرَوْاْ سَبِیلَ الْغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا وَکَانُواْ عَنْهَا غَافِلِینَ

به زودى کسانى را که در زمین بناحق تکبر می ورزند از آیاتم رویگردان سازم [به طورى که] اگر هر نشانه اى را [از قدرت من] بنگرند بدان ایمان نیاورند و اگر راه صواب را ببینند آن را برنگزینند و اگر راه گمراهى را ببینند آن را راه خود قرار دهند این بدان سبب است که آنان آیات ما را دروغ انگاشته و غفلت ورزیدند

(انفال-74) وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُولَـئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ

و کسانى که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا به جهاد پرداخته و کسانى که [مهاجران را] پناه داده و یارى کرده اند آنان همان مؤمنان واقعی اند براى آنان بخشایش و روزى شایسته اى خواهد بود

(یوسف-108) قُلْ هَـذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَی اللّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ

بگو این است راه من که من و هر کس پیروی ام کرد با بینایى به سوى خدا دعوت می کنیم و منزه است خدا و من از مشرکان نیستم

(ابراهیم-30) وَجَعَلُواْ لِلّهِ أَندَادًا لِّیُضِلُّواْ عَن سَبِیلِهِ قُلْ تَمَتَّعُواْ فَإِنَّ مَصِیرَکُمْ إِلَی النَّارِ

و براى خدا مانندهایى قرار دادند تا [مردم را] از راه او گمراه کنند بگو برخوردار شوید که قطعا بازگشت شما به سوى آتش است

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۲۶
چهارشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۱۷ ق.ظ

ایده آل در هستی

نقطه ایده آل برای انسان حالتی است که تمام نیازهای فطری انسان به نحو کامل تامین شود . بدیهی است که در دنیا رسیدن به نقطه ایده آل امکانپذیر نیست . با این حال شناخت نقطه ایده آل و حرکت به سمت آن در واقع همان مفهوم هدایت و صراط مستقیم بوده و باعث میشود انسان در زندگی دنیا بیشترین حد ممکن از آرامش و رضایت را بدست آورد و با سرعت و  آسانی بیشتر به سمت نقطه اصلی در آخرت حرکت کند .

البته طبق روایت در آستانه پایان دنیا انسان برای یک دوره کوتاه به یک زندگی شبیه به ایده آل میرسد ولی به واسطه محدودیتهای حیات دنیایی این دوره نیز به پایان میرسد.

هستی یک رابطه دو طرفه بین خداوند و سایر مخلوقات از جمله انسان است . بنابر این تامین نیازهای انسان به تنهایی نمی تواند حالت ایده آل باشد بلکه در حالت ایده آل بایستی تمامی اهداف مورد نظر خداوند از خلقت نیز تحقق پیدا کند.

در قرآن هدف اصلی از خلقت انس و جن ، بندگی خدا معرفی شده است . این هدف در واقع مهمترین خواسته خداوند و موجب رضایت اوست .

بنابراین نقطه ایده آل در  رابطه انسان با خداوند حالتی است که خداوند به اوج رضایت از انسان برسد و انسان به اوج رضایت از خداوند برسد (از آفریده شدنش توسط پروردگار راضی و خشنود باشد) .

در بعضی روایات به این نکته اشاره شده که زمانی خدا از انسان راضی میشود که انسان از خدا راضی شود .

در حیات دنیایی رضایت دو طرفه بین خداوند و انسان فقط برای معدودی از انسانها که مصداق نفس مطمئنه هستند محقق می شود . البته این افراد هم ، در دنیا به همه نیازهای خود نمی رسند و فقط به وعده های الهی یقین پیدا میکنند و  به رضایت  و آرامش میرسند و لزوما به آسایش نمی رسند.

 

بطور کلی نیازهای انسان عبارتند از :

    نیازهای مادی مانند خوراک و پوشاک و ....

    رسیدن به آرامش

    بدست آوردن شادی و نشاط

    احساس اوج رضایت از زندگی

    رسیدن به اوج لذت

    زندگی پایدار و جاودانگی

    زندگی همراه با آسایش و بدون رنج و سختی

    رهایی از پیری و فرسودگی

    رهایی از آزار و اذیت دیگران

    زندگی اجتماعی در سایه داشتن خانواده و ارتباط با دیگران

    وجود هیجان و تازگی در زندگی

    تامین نیاز فطری پرستش

 

طبق ایات قرآن در آخرت پس از طی مراحل سخت و متعدد اکثریت انسانها وارد بهشت میشوند .

 با مراجعه به  آیاتی که در مورد توصیف نعمتهای الهی در بهشت است می توان دید که تمام نیازهای انسان در بهشت محقق شده و در نتیجه انسان به حدکثر رضایت از زندگی میرسد. در این حالت چون پرستش هم یک نیاز فطری مهم برای انسان است برای بر آورده شدن این نیاز انسانها از جان و دل به بندگی خداوند می پردازند و بدین ترتیب رضایت خداوند از انسان نیز محقق می شود .

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۱۷
چهارشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۴۳ ق.ظ

دلایل وحدانیت خدا در قرآن

در قرآن آیاتی وجود دارد که با بیان ساده ای وحدانیت خدا را اثبات کرده و وجود خدایان متعدد را امری غیر منطقی و غیر عقلی معرفی میکند .

طبق آیات قرآن اگر در عالم خدایان متعددی وجود میداشت :

● هر یک از این خدایان براى گسترش قلمرو حکومت خود و تلاش میکردند و  این امر سبب درگیری و نزاع بین آنها میشد که در این صورت  آسمان و زمین نظم نمى ‏یافت و پایدار نمى ‏ماند و هر چه در آنها بود تباه مى ‏شد و این در حالیست که جهان هستی میلیاردها سال است با نظم و ترتیب برقرار و پا برجاست .

● هر یک از خدایان سعى مى‏کردند راهى برای برتری و تسلط بر صاحب عرش (خداوند بزرگ ) پیدا کنند و حکومت و فرمانروایی عالم هستی را از او بگیرند.

● هر یک از این خدایان مخلوقات خاص خود را تدبیر و اداره میکردند و طبعا هر بخشى از عالم با نظام خاصى اداره مى‏ شد و این در حالیست که  نظام واحدی بر جهان هستی حاکم است .

آیات :

(انبیاء-22) لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ

اگر در آنها [=زمین و آسمان] جز خدا خدایانى [دیگر] وجود داشت قطعا [زمین و آسمان] تباه می شد پس منزه است خدا پروردگار عرش از آنچه وصف می کنند

(اسراء-42) قُل لَّوْ کَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ کَمَا یَقُولُونَ إِذًا لاَّبْتَغَوْاْ إِلَی ذِی الْعَرْشِ سَبِیلاً

بگو اگر چنانکه می گویند با او خدایانى [دیگر] بود در آن صورت حتما در صدد جستن راهى به سوى [خداوند] صاحب عرش برمی آمدند

(مؤمنون-91) مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا کَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَّذَهَبَ کُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ

خدا فرزندى اختیار نکرده و با او معبودى [دیگر] نیست و اگر جز این بودقطعا هر خدایى آنچه را آفریده [بود] باخود می برد و حتما بعضى از آنان بر بعضى دیگر تفوق می جستند منزه است خدا از آنچه وصف می کنند

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۴۳
چهارشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۷، ۰۲:۴۸ ب.ظ

مَثَل در قرآن

واژه «مَثَل» و جمع آن «امثال» در قرآن بیش از 80 بار استفاده شده است. البته «امثال» چند بار هم به عنوان جمع کلمه «مِثل» در قران آمده است .

این عبارت یکی از عبارات مهم در قرآن است و در آیات متعددی اهمیت این موضوع بیان شده است.

هدف از آوردن مَثَل در قرآن پند و اندرز گرفتن مردم و اندیشیدن آنها ذکر شده است .

مَثَل در قرآن در دو دسته معنایی بکار برده شده است :

     شبیه و مانند کردن چیزی که درک آن مشکل است به چیزی محسوس و قابل درک برای مردم

     ذکر یک فرد یا گروه یا موضوع شناخته شده نزد مردم به عنوان نمونه ، مثال ، الگو ، داستان ، عبرت

آنچه به عنوان مَثَلهای قرآنی شناخته شده در واقع آیاتی است که مَثَل در آنها به معنی شبیه و مانند کردن است.از آنجا که انسان با امور محسوس و ملموس انس بیشتری دارد هرگاه یک رشته مفاهیم عقلی به مسائل حسی تشبیه شود درک آن برای مخاطبان آسان تر و روشن تر خواهد بود.

مَثَل ممکن است از نظر ظاهر با مورد اصلی فرق داشته باشد ولی باید وجوه تشابهی بین مَثَل و نمونه اصلی وجود داشته باشد .

نباید مَثَل را با مِثْل  که به معنی شبیه و مانند هم از نظر ظاهر و هم از نظر معنا است ،  اشتباه گرفت . به همین علت در قرآن وجود  مِثل برای خدا نفی شده ولی مَثَل برای صفات خدا مورد تایید واقع شده است :

         لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ هیچ چیز مانند و مِثل خداوند نیست

         وَلِلّهِ الْمَثَلُ الأَعْلَی بهترین مَثَل (وصف) از آن خداست

در بسیاری از آیات فعل «ضَرَب» به معنی زدن برای مَثَل استفاده شده است . فعل «ضَرب» به معنی آغاز و ترویج یک چیز است مانند ضرب سکه  . با این حال نباید مَثَلهای قرآنی را با مَثَلی که در فرهنگ عامه با عنوان ضرب المثل شناخته میشود یکسان شمرد. البته عباراتی در قرآن وجود دارد که جنبه ضرب المثل پیدا کرده است مانند «نُّورٌ عَلَی نُور» .

طبق ایات قرآن مَثَل زدن کار هر کسی نیست و مثال زدن نیازمند علم و آگاهی کامل نسبت به موضوع است. بنابراین هر مَثَلی و از هر شخصی قابل پذیرش نیست .

در همه مثلهای قرآنی کلمه «مَثَل»  یا «امثال » بکار نرفته بلکه در برخی از آیات فقط از حروف تشبیه استفاده شده است. در برخی از تمثیلات قرآن کلمه مَثَل یا امثال و حرف تشبیه هیچکدام وجود ندارد  وتنها از معنی آیه مَثَل بودن آن معلوم میشود.

در تعداد مثلهای قرآن نظر یکسانی وجود ندارد . این امر به این علت است که در همه مثلهای قرآنی کلمه «مَثَل» یا «امثال» نیامده است . با این حال اکثرا تعداد مَثَلهای قرآنی را حدود 60 میدانند .

اهل بیت علیه السلام به تدبر در مثل های قرآنی اهمیت داده و در سخنان و ادعیه خود به آن اشاره نموده اند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۷ ، ۱۴:۴۸
يكشنبه, ۲ دی ۱۳۹۷، ۰۹:۵۷ ق.ظ

حق و باطل در قرآن

«حق» و در مقابل آن «باطل» یکی از کلمات کلیدی قرآن است که بیش از 300 بار استفاده شده است.همچنین حق یکی از اسامی خداوند است .

حق مفهومی است که اگر کسی آن را درک کند و مصادیق آن را بشناسد به دانش عظیمی دست یافته و می تواند راه خود را بدرستی پیدا کند و به رشد و کمال برسد.

حق در واقع مجموعه کاملی از معیارها است برای ارزیابی و ارزش گذاری پدیده های هستی .

برخلاف انچه برخی تصور میکنند مفاهیم و مصادیق حق نسبتا ساده و قابل فهم برای عموم است بنابراین می تواند برای همه انسانها صرفنظر از و مکتب و نژاد ، در هر زمان و مکانی قابل استفاده باشد .

واژه حق حتی قبل از نزول قرآن نیز این در بین اعراب و حتی اقوام و ادیان دیگر شناخته شده بوده است .

معمولا برای روشن شدن مفهوم حق این واژه را همراه با واژه باطل معنی میکنند.

معانی و مفاهیم حق و باطل :

حق و باطل در معانی و مفاهیم متعددی بکار گرفته میشود  :

    حق : ثابت ، پایدار ، ماندگار ، با دوام – باطل : نابود شدنی ، گذرا ، موقت

    حق : آنچه هست ، حقیقت ، واقعیت ، راست – باطل : آنچه نیست ، خلاف واقع ،دروغ

    حق : اصلی ، واقعی – باطل : غیر واقعی ، بدلی ، خیالی

    حق : استحقاق و شایستگی – باطل عدم استحقاق و شایستگی

    حق : مطابقت ، تناسب داشتن ، مناسب ، کار بجا – باطل :  عدم تطابق ، نامتناسب ، نامناسب ، کار نابجا

    حق : ضرورت داشتن ، انجام ضرورتها ، انجام وظایف و تکالیف – باطل : غیر ضروری و بیهوده ، ترک ضرورتها ، ترک وظایف

    حق : فایده بخشی ، دارای ارزش ، سودمندی – باطل : کار بی فایده ، بی ارزش ، زیان و ضرر رساننده

    حق : دارای اثر مثبت ، عمل صالح  - باطل : دارای اثر منفی ، فسق

    حق : کار به اندازه ، اعتدال -  باطل : کار بی اندازه ، اسراف ، تبذیر ، کم گذاشتن، افراط ، تفریط

    حق : قرار دادن هر چیز در جای خود ، عدل – باطل : خارج کردن از جای خود ، ظلم

    حق : رعایت اولویتها ، رعایت ترتیب ، نظم  باطل : به هم ریختگی ، آشفتگی

   حق : کار هدف دار – باطل : کار بدون هدف

    حق : یقین ، قطعیت – باطل : ظن ، گمان ، تخمین ، شک ، تردید

    حق : حتمی ، قطعی – باطل : مبهم و نامعلوم

 

حق مطلق تنها خداوند است چرا که تنها اوست که برای همیشه ثابت و باقی است .

 باطل مطلق وجود ندارد چرا که هر باطلی تنها با تکیه بر حق می تواند وجود داشته باشد. به عنوان مثال انسان کافر ، از مصادیق باطل است با این حال وجود و دوامش وابسته به نعمتهای الهی از قبیل : آب ، هوا ، غذا ، بدن و ... میباشد که خود از مصادیق حق هستند . 

در بیشتر موارد آنچه حق است برای همیشه ثابت و پایدار نیست بلکه اثر و فایده آن است که باقی میماند . اگر پدیده ای برای زمان محدودی وجود داشته باشد ولی منجر به امر ثابت و پایداری گردد یا فایده و اثر مثبتی داشته باشد حق است.

 

برخی از مصادیق حق در قرآن:

خداوند خود حق است  - خدا فرمانرواى بر حق است - خدا پروردگار حقیقى است – حق از جانب خداوند است – قرآن حق است و به حق نازل شده است - پیامبر حق است و به  حق فرستاده شده است – دین الهی حق است – فرمانروایی خداوند در قیامت حق است - قضاوت در قیامت بر اساس حق است - نامه اعمال به حق سخن میگوید - صیحه روز قیامت حق است - روز قیامت حق است - وزن در قیامت حق است - حق بودن پیامبران - حق بودن خلقت آسمان و زمین ، خورشید و ماه - حق بودن عذاب الهی - حق بودن وعده های خداوند- ناحق بودن کشتن پیامبران .

 

یکی از راههای ساده شناخت حق استفاده از تشبیه و مَثَل است همچنانکه در قرآن برای تعریف حق و باطل از یک مثال ساده استفاده شده است :

(رعد-17) ازآسمان آبی فرو فرستاد. پس رودخانه هایی به اندازه گنجایش خودشان روان شدند و سیل ، کفی بلند روی خود برداشت و از آنچه برای به دست  آوردن زینت یا کالا ، درآتش می گدازند هم نظیر آن کفی برمی آید خداوند حق و باطل را چنین مثل می زند. اما کف، بیرون افتاده از میان می رود ولی آنچه به مردم سود می رساند در زمین [باقی] می ماند.خداوند مثل ها را چنین می زند

در این آیه خداوند باطل را به کف روی آب رودخانه یا کفی که هنگام ذوب فلزات روی آن ایجاد میشود تشبیه کرده است .

باطل از آن جهت همچون کف است که : ازبین رفتنی است - در سایه حق جلوه می‌‌کند - روی حق را می‌‌پوشاند - جلوه دارد ولی ارزش ندارد - با آرام شدن شرایط محو می‌‌شود - صدر نشین و پرسرصدا اما توخالی و بی محتوی است

و حق چون آب رودخانه یا فلزات مذاب : ماندنی است - دارای فایده و ارزش است - اصلی و واقعی است – تا حدودی مخفی است.

 

در عالم هستی حق و باطل همواره به هم آمیخته است و باطل معمولا سر و صدا و زرق و برق بیشتری دارد . این ویژگیها شناخت و تفکیک حق از باطل را مشکل میکند.

یکی از اسامی و صفات قرآن (و همچنین سایر کتب اسمانی) ، «فرقان» است . فرقان وسیله تشخیص حق از باطل است . همچنین «تقوا» (عمل به دستورات الهی) ، در انسان قدرت تشخیص حق از باطل (فرقان) ایجاد میکند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۷ ، ۰۹:۵۷
سه شنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۷، ۱۱:۱۵ ق.ظ

اکثریت در قرآن

یکی ازعبارت بحث برانگیز در قرآن عبارت «اکثر» به معنی بیشتر یا اکثریت است .

این کلمه بارها در قران تکرار شده و تقریبا در بیشتر موارد صفات و خصلتهای منفی را به اکثریت نسبت داده است.

به علاوه  چند بار هم واژه «قلیل» به معنی کم و کمتر آمده است که خصوصیات و صفات خوب را به گروهی اندک نسبت داده است.

در آیات قرآن واژه اکثریت برای گروههای مختلفی استفاده شده است از جمله  عامه مردم ، مشرکین وکافرین ، اهل کتاب و ...

بیشترین کاربرد اکثریت در قرآن برای گروه اول یعنی عامه مردم می باشد و شامل موارد زیر است:

 «بیشتر مردم نمیدانند»: یعنی اکثریت مردم نسبت به این حقایق و واقعیتها علم و آگاهی ندارند:

    ◊ علم زمان قیامت تنها در نزد خداست ولیکن بیشتر مردم نمی دانند

    ◊ وعده خدا حق است و خداوند خلف وعده نمیکند ولی بیشتر آنها نمی دانند

    ◊ خدا بر کار خویش مسلط است ولیکن بیشتر مردم نمی دانند

    ◊ دستور داده که جز او را نپرستید این است دین درست ولیکن بیشتر مردم نمی دانند

    ◊ و بى‏گمان او (یعقوب) از آنچه بدو آموخته بودیم داراى دانشى [فراوان] بود ولیکن بیشتر مردم نمی دانند

    ◊ وعده (قیامت) بر او حق است ولیکن بیشتر مردم نمی دانند

    ◊ برده که هیچ کارى از او بر نمى‏آید با کسى که به به او روزى داده شده و اهل انفاق است یکسان نیست ولی بیشتر آنها نمی دانند

    ◊ شریکی برای خدا در آفرینش زمین و پیدایش رودها و کوه ها نیست ولی بیشتر آنها نمی دانند

    ◊ دین اسلام بر اساس فطرت پاک انسان است ولیکن بیشتر مردم نمی دانند

    ◊ مردم باید فقط خالق آسمانها و زمین را پرستش کنند ولی بیشتر آنها نمی دانند

    ◊ پیامبر بشیر و نذیر برای تمام مردم است ولیکن بیشتر مردم نمی دانند

    ◊ خداوند روزی را برای هر کس بخواهد گشاد یا تنگ میکند ولیکن بیشتر مردم نمی دانند

    ◊ بنده ای که چند ارباب دارد با کسی که تنها از یک نفر فرمان میبرد یکسان نیست ولی بیشتر آنها نمی دانند

    ◊ نعمتهای الهی تنها یک آزمایش برای انسان است ولی بیشتر آنها نمی دانند

    ◊ آفرینش آسمانها و زمین بزرگتر و مهمتر از آفرینش مردم است ولیکن بیشتر مردم نمی دانند

    ◊ خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده است ولی بیشتر آنها نمی دانند

    ◊ خداوند به انسان حیات میبخشد ، می میراند و سپس در قیامت گرد می آورد ولیکن بیشتر مردم نمی دانند

بیشتر مردم شکرگزار نیستند- چه اندک شگرگزاری میکنید

● بیشتر مردم ایمان نمی آورند - کمتر [به آن] ایمان دارید

● بیشتر مردم سر انکار دارند

● بیشتر مردم از گمان های ضعیف پیروی میکنند و پیروی از آنها موجب گمراهی است .

● چه کم پند مى‏پذیرید

 

 دسته دوم از  آیاتی که در آن به اکثریت اشاره شده به گروههای خاصی از مردم از قبیل اهل کتاب ، مشرکین و کافرین ، اقوام پیشین و  ... اشاره دارد .

برای این گروه ها صفاتی چون : ایمان نمی آورند - فاسقند - نمیدانند - از گمان پیروی میکنند - حق را نمی شناسند - حقیقت را خوش ندارند - جن و شیاطین را می پرستند - گوش شنوا ندارند - اندیشه نمی کنند - کفر میورزند - عهد شکنند - دروغگویند و ... بکار رفته است.

همانطور که مشاهده میشود به این گروه ها صفات منفی بیشتری نسبت به عامه مردم نسبت داده شده  است که نشان می دهد انسان در برخورد با این گرو ها بایستی احتیاط بیشتری به خرج دهد .

-------------------

با توجه به مطالب ارائه شده به نظر میرسد دانش و آگاهی عامه مردم محدود است و در بیشتر موارد تکیه بر رای اکثریت کار عاقلانه ای نیست و میتواند گمراه کننده باشد از اینرو نظام های اجتماعی که اساس آنها بر رای اکثریت بنا شده از دیدگاه قرآن با چالشهای جدی روبروست .

البته این امر به معنی نفی مشارکت مردم در اجتماع نیست بلکه طبق آیات قرآن ، تعالیم دینی و اصول عقلی  مشارکت مردم نقش اساسی را در رشد و شکوفایی یک جامعه بر عهده دارد.

برای روشن شدن موضوع ، می توان جامعه انسانی را به بدن انسان تشبیه کرد . در بدن انسان اعضا و جوارح زیادی در کنار هم کار میکنند و هریک وظیفه خاص خود را دارند . در این میان مغز انسان مرکز اندیشه و تصمیم گیری است و سایر اعضای بدن با تبعیت از مغز مسئولیت حیات ، حرکت و پویایی بدن را بر عهده دارند.

در ساختارهای اجتماعی نیز بایستی مرکز اندیشه و تصمیم گیری دانشمندان وعلما باشند و نیروی محرکه و حیات بخش اجتماع ، عامه مردم.

از لحاظ عقلی پذیرفته نیست که رای یک فرد بی سواد و نادان با رای یک فرد عالم و دانشمند هم وزن و هم ارزش باشد.

در واقع نبایستی تصمیم گیریهای سخت و پیچیده را به عامه مردم واگذار کرد و بایستی تنها در محدوده علم و آگاهی مردم ، از آنان نظر خواهی کرد ولی در کارهای اجرایی باید از حداکثر نیرو و توان مردم استفاده کرد.

به عنوان مثال از آنجایکه علم و آگاهی عامه مردم نسبت به خانواده ، قبیله یا محله خود بیشتر است هر خانواده ، قبیله یا محله ای میتوانند افراد برتر خود را (که نسبت به خودشان علم و آگاهی بیشتری دارند) انتخاب کنند . در مرحله بعد افراد انتخاب شده بهترین ها را از بین خود انتخاب کنند و این رویه ادامه پیدا کند تا بهترین افراد برای اداره جامعه انتخاب شوند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۷ ، ۱۱:۱۵
يكشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۷، ۰۴:۳۷ ب.ظ

نور در قرآن

موارد استفاده از واژه نور و یا عبارات مرتبط با نور در قرآن عبارتند از :

  «نُور» به معنی روشن و روشن کننده (44 بار ):

      نور فیزیکی و طبیعی مانند نور ماه ، نور آتش ، نور چراغ

      نور خداوند

      ایمان و هدایت الهی

      قرآن ، تورات و انجیل

      دین اسلام

      نور مومنین در روز قیامت

  «مُّنِیر» به معنی نور دهنده ای که نورش از خودش نیست (6 بار ) :

      ماه (قمر زمین)

      کتابهای آسمانی

      وجود مبارک پیامبر(ص)

  «سِرَاج» به معنی منبع نوری که نورش از خودش است ، چراغ روشن (4 مرتبه)

      خورشید و ستارگان آسمان

      وجود مبارک پیامبر(ص)

  «مِصْبَاح» و «مصابیح»  به معنی چراغ (4مرتبه) : درآیه نور

  «ضِیَاء» ، «أَضَاء» ، «یُضِیءُ» روشنایی ، روشنی بخشیدن (مجموعا 6 بار)

      روشنایی خورشید

      کتاب تورات

      روشنایی روز

      روشنایی آتش

      روشنایی برق (رعد وبرق)

      روغن زیتونی که در چراغ استفاده میشود و روشنایی ایجاد میکند.

 

در خصوص موارد فوق توضیحات ذیل قابل ذکر است :

  در قرآن ، خورشید چراغ روشن (سراج) و ماه ، نور و منیر توصیف شده است.

  در قرآن سوره ای به نام نور وجود دارد که آیه مشهور « نُّورٌ عَلَی نُور » در آن قرار دارد که به واسطه اهمیت موضوع تفسیر آن بعدا به صورت جداگانه ارائه خواهد شد. در این آیه خداوند نور آسمانها و زمین و نورش ، نوری فوق نور معرفی شده است .

  در قرآن ایمان و هدایت الهی به نور تشبیه شده و گمراهی از راه حق به ظلمت تشبیه شده است.

  قرآن و سایر کتب آسمانی  به خصوص تورات و انجیل «نور» و «منیر» توصیف شده اند که این دو توصیف برای ماه آسمان هم بکار رفته که نشان میدهد نور قرآن در واقع از منبع دیگری یعنی خداوند است .

  برای وجود مبارک پیامبر(ص) ، هم عبارت «سراج» و هم «منیر» بکار رفته است . جالب است که سراج برای خورشید و منیر برای ماه استفاده شده یعنی پیامبر هم مانند خورشید ، منبع نور است و هم مانند ماه ، نور خداوند را منعکس میسازد بنابراین نقش هدایتی پیامبر و معصومین بر هدایت قرآن برتری دارد.

  طبق روایات ، قرآن و معصومین (و حتی مومنین ) نه تنها از جنبه هدایت ، نور هستند بلکه از لحاظ فیزیکی نیز نوری دارند که اهل آسمان و برخی افراد آن را مشاهده میکنند و بر پیرامون خود تاثیر میگذارند . به عنوان مثال خانه ای که در آن قرآن خوانده میشود در نزد آسمانیان همچون ستاره می درخشد .

  دین اسلام نوری توصیف شده که کافران قصد خاموش کردن آن را دارند درحالیکه خداوند وعده داده که حتما آن را کامل و فرا گیر میکند.

  در قرآن کلمه «نور» همه جا به صورت مفرد و ظلمت همه جا به صورت جمع یعنی «ظلمات» بکار برده شده است. که نشان میدهد حق یکی است ولی باطل متعدد . یا راه مستقیم یکی ولی راه های ضلالت و گمراهی زیادند.

  عبارت نور و ظلمات با هم یکسان نیستند دو بار در قرآن آمده است.

  مومنین و مومنات در قیامت نورانی و کافران و منافقات سیه رو، تاریک و ظلمانی هستند.

  در صبح قیامت ، به جای طلوع خورشید ، زمین با نور پروردگار روشن میشود. (وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا ...).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۷ ، ۱۶:۳۷
شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۷، ۱۱:۰۱ ب.ظ

قلب در قرآن

یکی از واژه های مهم و اسرار آمیز قرآن واژه « قلب » یا همان دل است . در قرآن قلب به عنوان مهمترین بخش وجود انسان معرفی شده و ویژگیهای زیادی به آن نسبت داده شده است . هرچند جایگاه این قلب در سینه معرفی شده ولی مشخصات آن  با قلب فیزیکی که مسئول گردش خون است مطابقت ندارد . در واقع این قلب بخشی از روح انسان است و میتوان آن را قلب معنوی نامید .

البته این قلب با قلب فیزیکی نیز ارتباطی تنگاتنگ دارد به طوریکه بسیاری از ادراکات ، احساسات و وکنشهای قلب معنوی روی قلب فیزیکی نیز اثر میگذارد . بر این اساس حتی برخی دانشمندان براین باورند که قلب معنوی لایه ای  ناشناخته از قلب فیزیکی است.

 

  قلب یعنی دگرگونی چرا که قلب انسان دائما در حال تغییر است.

  در قرآن کلمه «قلب» 20 بار و «قلوب» (جمع قلب) 112 بار ، به معنی دل آمده است.

  کلمات «فُؤَاد» 5 بار و «افئده» (جمع فؤاد) 11 بار در قرآن آمده که در بیشتر موارد مترادف و هم معنی قلب است . ولی فؤاد حرارت و گرمی بیشتری را در بر دارد.

   در آیات متعددی قلب همراه و همردیف گوش و چشم آمده که نشان میدهد قلب مانند یکی از حواس پنجگانه دارای ادراکات و حس است.

  «صدر» به معنی سینه در واقع جایگاه قلب است که تنگی یا فراخی آن بر عملکرد قلب نیز تاثیر گذار است و 10 بار در قرآن آمده است. غم ، اندوه ، ترس ، ناامیدی ، افسردگی و ... سینه انسان را تنگ میکند . امید ، شادی ،  نشاط و ... نیز باعث شرح (گشادگی) صدر میشود.

 

در قرآن توصیف های زیر برای قلب انسان آمده است :

  مرکز تعقل و فهمیدن ، قلب انسان است و مغز فقط ابزار آن است .

  ادراک نهایی حس بینایی و شنوایی ، در قلب انجام میگیرد وبر این اساس قلب می تواند کور یا کر باشد که در این صورت دیده ها و شنیده های چشم و گوش وارد قلب نشده و تاثیری در رشد انسان نخواهند داشت.

  قلب میتواند بیمار و مریض شود یا پاک و سالم باشد ، میتواند گناهکار باشد یا توبه کار

  قلب می تواند سخت یا نرم باشد . دل سخت منشاء رفتارهای خشن بوده و حقیقت در آن نفوذ نمی کند. دل نرم باعث تواضع و نرمی انسان شده و برای پذیرش حق آمادگی بیشتری خواهد داشت.

  قلب میتواند گشاد و تنگ گردد .( ظرفیتش کم یا زیاد شود ).

  الفت و محبت بین انسانها و تمایل آنها به یکدیگر از طریق پیوند بین قلوب آنهاست.

  انچه در قلب انسان است می تواند خالص باشد یا ترکیبی از عقاید و احساسات مختلف باشد.

  قلب انسان جایگاه : اطمینان و آرامش ، رافت و رحمت ، پایداری و ثبات ، تقوا ، ایمان ، ترس و اضطراب ، کینه و خشم ، حسرت ، غفلت ، ترس و خشیت ، نفاق ، عقیده باطل ، باورها ، دلبستگیها ، انزجار ، استهزاء ، انکار ، تعصب ، شک و تردید و مشغولیتها معرفی شده است.

  قلب در واقع مخزن اسرار اصلی و دائمی انسان است. (و مغز تنها یک حافظه موقت است)

  هر انسانی فقط یک قلب دارد که شخصیت انسان وابسته به آن است .

  قرآن در شب قدر بر قلب پیامبر نازل شده است.

  قلب تنها بخشی از وجود انسان است و خدا می تواند بین انسان و قلبش حایل شود.

  گناهان چون زنگاری میتواند قلب انسان را بپوشاند و مانع درک حقایق توسط قلب شود.

  یاد خدا باعث اطمینان و آرامش و نرمی قلوب است.

  مبنای ارزیابی انسانها ، کردار و گفتاری است که از قلب انسان سرچشمه میگیرد و نه کردار و گفتاری که بر خلاف قلب اوست.

  دل انسان بر اثر ترس و وحشت زیاد میتواند تهی و خالی شود و یا فرو ریزد .

  برخی از گرو ها و جمعیتها در ظاهر باهم هستند در حالیکه قلوب آنها پراکنده است .

  در آیات زیادی عبارات :  مُهر زدن ، قفل بودن ، درغلاف و پوشش بودن ، پرده افکندن  بر قلب به عنوان یکی از عذابهای دنیوی بای برخی افراد ذکر شده که بیانگر این حقیقت است که بواسطه برخی اعمال خداوند راههای هدایت را بر قلب انسان بسته و او را در گمراهی رها میکند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۷ ، ۲۳:۰۱